همواره در ذهن مومنین، دوتایی هایی وجود دارد، که بر اساس اصول و متناسب با شرایط باید یکی را انتخاب نموده و عمل صالح را برگزینند، و به آن عمل نمایند. یکی از این موارد دوتایی حسنظن و سوءظن است.
در این باب سوالی همواره در ذهن مومنان وجود دارد که آیا باید همواره حسن ظن داشت و حمل بر صحت نمود، و یا گاهی و در بعضی مواضع نباید حسن ظن داشت؟! البته در اینجا دو مخاطب را از هم جدا می کنیم. زیرا سوالی مطرح است که حسن ظن به چه کسی؟ حسن ظن به خدا یا مردم؟
بدیهی است حسن ظن به خدا یکی از اصول عقلی و نیز دینی ماست. چنانچه خداوند می فرماید: «وَيُعَذِّبَ المُنافِقينَ وَالمُنافِقاتِ وَالمُشرِكينَ وَالمُشرِكاتِ الظّانّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَيهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِم وَلَعَنَهُم وَأَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَساءَت مَصيرًا» یعنی: «و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد میبرند مجازات کند؛ (آری) حوادث ناگواری (که برای مؤمنان انتظار میکشند) تنها بر خودشان نازل میشود! خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنم را برای آنان آماده کرده؛ و چه بد سرانجامی است!»؛ پس حسن ظن به خدا شرط عقل و علم و دین داری است.
اما بحث ما بر روی داشتن و یا نداشتن حسن ظن به مردم است. لذا در اینجا مروری سریع و اجمالی به مطلب می نماییم.
——————————-
در دین اسلام اصل بر حسنظن به دیگران است. چنانچه خداوند می فرماید: «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبينٌ»[1] یعنی: «چرا هنگامى كه آن بهتان را شنيديد مردان و زنان مؤمن به خود گمان نيك نبردند و نگفتند كه اين تهمتى آشكار است؟» و در قانون مدنی کشور نیز به پیروی از فقه امامیه، اصل صحت را به صراحت پذیرفته است؛ و اجمالًا مىتوان گفت اصل صحت به نوع برخورد و قضاوت انسان درباره گفتار و كردار و عقايد ديگران (مسلمانان يا اعم از مسلمانان و غير مسلمانان) مربوط مىشود.[2]
پس پیش فرض ما در تعاملات اجتماعی حسن ظن است. امّا:
این اصل مانند بسیاری از اصول دیگر استثنائاتی هم دارد! که اگر به آنها توجه ننماییم سادگی نموده ایم و این هم خلاف عقل و شرع است! لذا در ادامه تعدادی از احادیث مرتبط را ذکر می نماییم، تا با دقت در حال و احوال روزگار، عمل صالح نماییم.
در چند جا خوشگمان نباش
- 1- هنگامى كه فساد بر زمان و اهل زمان مستولى شد، خوشگمان نباش
قال علی (علیه السلام) : «إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاَحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حوبةٌفَقَدْ ظَلَمَ! وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وأَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ»[3] یعنی: «هنگامى كه صلاح و نیكى بر زمان و مردم زمان گسترش یابد،دراین حال اگر كسى گمان بد به دیگرى ببرد كه از او گناهى ظاهر نشده به اوستم كرده است!و هنگامى كه فساد بر زمان و اهل زمان مستولى شود هر كسىگمان خوب به دیگرى ببرد خود را فریب داده است.»
و در همین باب امام هادی (علیه السلام) می فرمایند: «إِذَا كَانَ زَمَانٌ، اَلعَدلُ فِیهِ أَغلَبَ مِنَ الجَورِ فَحَرَامٌ أَن یُظَنَّ بِأَحَدٍ سُوءً حَتَّی یعلَمَ ذَلِكَ مِنهُ، وَإِذَا كَانَ زَمَانٌ، اَلجَورُ أَغلَبَ فِیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لأَحَدٍ أَن یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیراً مَا لم یَعلَم ذَلِكَ مِنهُ.»[4] یعنی: «هرگاه روزگاری بود كه عدالت در آن بر ستم غالب باشد، حرام است كه به كسی گمان بد بری مگر این كه بدی او بر تو معلوم شود و هرگاه روزگاری بود كه در آن ظلم و ستم بر عدل و دادگری غالب باشد، هیچ كس نباید به كسی گمان نیك برد، مگر این كه خوبی او بر وی معلوم شود.»
- 2- نسبت به دشمن خوشگمان نباش
قال علی (علیه السلام): الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّن. [5] یعنی: «پس از صلح به كلى از دشمن حذر كن، چه بسا كه دشمن براى غافلگير كردن تن به صلح دهد. در اين زمينه طريق احتياط گير، و به راه خوش گمانى قدم مگذار.»
- 3- به کسی که از تو ضرری دیده خوشگمان نباش
قال علی (علیه السلام): إِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُكَ عِنْدَهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلَاؤُكَ عِنْدَه. [6] یعنی: «همانا کسی، مستحق خوش گمانی است، که از تو به او نیکی رسیده و از بلای تو در امان بوده، همچنین کسی سزاوار بدگمانی است که تو به او بلائی رسانده ای و از تو خیر ندیده. یعنی اگر به چنین کسی بدگمان باشی، راه دوری نرفته ای.»
- 4- در انتصابات و تأیید صلاحیت ها خوشگمان نباش
قال علی (علیه السلام): لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ [يَتَعَرَّفُونَ] لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ [حَدِيثِهِمْ] خِدْمَتِهِم …[7] یعنی: «در گزيدن اين كاتبان تنها به فراست و اطمينان، و خوش گمانى خود اعتماد مكن كه مردم براى جلب نظر واليان به آراستن ظاهر مىپردازند، و خوش خدمتى را پيشه مىسازند. …. ليكن آنان را بيازماى به خدمتى كه براى واليان نيكوكار پيش از تو عهدهدار بودهاند، و بر آن كس اعتماد كن كه ميان همگان اثرى نيكو نهاده، و به امانت از همه شناختهتر است- و امتحان خود را داده- كه اين نشانه خيرخواهى تو براى- دين- خداست و براى كسى كه كار او بر عهده شماست.»
اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
والسلام
———————————————————-
[1] سوره نور – آیه 12
[2] http://wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B5%D9%84_%D8%B5%D8%AD%D8%AA
[3] نهج البلاغه،حکمت 114: نهج البلاغة (للصبحي صالح) / 489 / [110] 114 ….. ص : 489
[4] أعلام الدين في صفات المؤمنين / 312 / من كلام الإمام أبي الحسن علي بن محمد بن الرضا ع ….. ص : 311 :
بحار الأنوار (ط – بيروت) / ج75 / 370 / باب 28 مواعظ أبي الحسن الثالث ع و حكمه ….. ص : 365
[5] نهج البلاغه، نامه به مالک اشتر، 442: نهج البلاغة (للصبحي صالح) / 442 / 53 4000 ص : 426
[6] نهج البلاغه – 431: نهج البلاغة (للصبحي صالح) / 431 / 53 4000 ص : 426
[7] نهج البلاغه ص 437: نهج البلاغة (للصبحي صالح) / 437 / 53 4000 ص : 426
مطلب بسیار خوبی بود
فقط در تیتر سوم ، “کسب” را به ‘کسی’ تبدیل کنید
سلام
ممنون
درست شد