مطلب جالبی توسط یکی از دوستان خوبم دریافت کردم که در ادامه بیان می شود.
مارتین سلیگمن[1] یک روانشناس و استاد دانشگاه است، که نظریه معروفی را با نام «درماندگی آموختهشده»[2] بیان نموده، که به طور گستردهای میان دانشمندان و روانشناسان بالینی مطرح است.
او در آزمایشی به تأثير ناكامي بر رفتار يك اردك ماهي ميپردازد. يك اردكماهي را در آكواريمي قرار دادند كه تعداد زيادي ماهي كپور در اطراف آن شناور بودند. وقتي اردك ماهي به وفور ذخيرة غذايي در اطراف خود عادت كرد، ميان او و ماهيهاي ديگر يك ديوار شيشهاي قرار دادند. وقتي اردك ماهي گرسنه شد سعي كرد خود را به ماهيهاي كپور برساند ولي مدام سرش به ديوار شيشهاي برخورد كرد. در وهلة اول نياز او به غذا شدت يافت و اردك ماهي سختتر از پيش تلاش كرد به ماهيهاي كپور دست يابد. ولي بالاخره، شكست مكرر در وصول به هدف به اندازة كافي موجب ناكامي او گرديد، به طوري كه ديگر براي خوردن ماهيها كوششي نكرد. در واقع وقتي ديوارة شيشهاي را برداشتند و ماهيهاي كپور دوباره در اطراف اردك ماهي شروع به شنا كردند، ديگر هيچ فعاليت هدفنگري از طرف اردكماهي صورت نگرفت. بالاخره اردك ماهي در حاليكه در ميان وفور خوراكي قرار داشت از شدت گرسنگي جان سپرد (هرسي و بلانچارد، ترجمه علاقه بند، 1377، ص 28).
روشی که در رام نمودن و تربیت فیل های وحشی در کشورهای جنوب شرق آسیا مورد استفاده قرار می گیرد. به این صورت که در ابتدا پاهای فیل را با طنابهای محکمی میبندند و فیل پس از تلاش بسیار میفهمد که نمیتوان آنها را پاره کرد. پس از آن فیل را با یک نخ نازک که به سادگی پاره میشود میبندند اما فیل هیچ وقت سعی نمیکند این طناب را پاره کند!
او به این جمع بندی می رسد که درماندگی آموخته شده معرف منفيترين حالت درك از خود است. این مفهوم در حوزة تعليم و تربيت به يادگيرندگاني اشاره ميكند كه كوشش را با پيشرفت مرتبط نميدانند. آنها يادگيرندگاني هستند كه فكر ميكنند هر كاري انجام دهند به موفقيت دست نمييابند. به عبارتی حالت ويژهاي است كه اغلب در نتيجه اعتقاد فرد مبني بر اينكه رويدادها در كنترل او نيستند، در او ايجاد ميشود.
کلید واژگان این پدیده مهلک را مشتمل برای موارد می توان یافت:
- یأس
- نا امیدی
- عدم خود باوری
- تسلیم
- تفکر جبری
- انفعال
- …
————————–
[1] Martin Seligman
[2] Learned helplessness