1-1-4- نقش ابلیس در جهان هستی
همانطور که بیان شد، ابلیس نیز یکی از ارکان اصلی تعریف شده در نظام احسن است که نقش دوم در این سناریو تدوین شده را بر عهده دارد! حضور او در صحنه خلقت، باعث بروز و ظهور باطن انسان در دو جهت بینهایت خوب و بینهایت بد میشود. پس مشخص است شناخت ابلیس نیز از ضروریات اصلی در مدل مقابله با شیطان خواهد بود؛ که در ادامه توضیح مختصری میدهیم.
1-1-4-1- دلایل خلقت ابلیس چه بود؟ و قرار بوده چه نقشی در عالم داشته باشد؟
در نظام احسن، انسان عهد بندگی با خالق بسته که در صراط مستقیم قدم بردارد و از آن منحرف نشود؛ و این انسان، دارای اختیار است برای انتخاب بین حق و باطل؛ و مکلف است که حق را برگزیند؛ پس این انسان برای اثبات صداقتش در پایداری بر عهد و پیمان و وظیفهاش مورد امتحان قرار میگیرد.
حال یک سؤال ساده، اما مهم مطرح میشود؛ اگر ابلیس نبود چگونه آزمایش انسان ممکن میشد و صداقتش مورد آزمون قرار میگرفت؟! و به عبارتی «عالم بدون شیطان، چگونه عالمی بود؟»
1-1-4-2- اگر ابلیس نبود؛ نظام احسن، دیگر احسن نبود و ناقص بود!
با عنایت به اینکه نظام هستی یکپارچه و احسن است و هر کدام از اجزای آن نقش تعریف شدهای دارند؛ و یکی از ویژگیهای احسن بودن نظام هستی آن است که انسان؛ معهود و مختار و مکلف و مبتلا به امتحانات باشد؛ پس مشخص میشود که اگر شیطانى نبود نظام عالم انسانى هم نبود؛ اگر شر نبود خیر نبود، اگر مرگ نبود حیات نبود، اگر وسوسه و شیطان نبود مؤمن نبود، اگر ابلیس نبود صراط مستقیمى فرض نمىشد، تکلیف و اختیار بیمعنا میشد، تکامل و عروج رخ نمیداد و بالاخره نظام احسن، دیگر احسن نبود و ناقص بود!
1-1-4-3- اگر ابلیس نبود؛ استعداد انسانها در دو جهت سعادت و شقاوت به فعلیت نمیرسید
وجود شیطان از نظر نظام كلی [ضرورت دارد]. فرشتگان و شیاطین به عنوان دو منبع برای الهامات خیر و الهامات شر، القائات خیر و القائات شر ایفاء نقش میکنند، به قلبی که دارای دو گوش است (گوش دل)؛ از یك گوش ملك همیشه به او القاء میکند كه بیا كار خیر بكن و از گوش دیگر شیطان به او القاء میکند كه بیا كار شر بكن و انسان همیشه در میان این دو القاء قرار دارد. پس اگر واقعاً شیطان و نفس امارهای وجود نداشته باشد، اصلاً عمل صالحی وجود ندارد و اگر عمل صالحی وجود نداشته باشد، سعادتی كه ناشی از عمل صالح است وجود ندارد.
1-1-4-4- اگر ابلیس نبود؛ انسان پر مدعی امتحان نمیشد
یکی از ویژگیهای انسان پر مدعا بودن اوست و این امر ریشه در «ظلوم و جهول»[2] بودن او دارد! به همین سبب خداوند برای اثبات صداقت این موجود پر مدعا امتحانش میکند و ابلیس ابزاری برای این امتحان است. از سوی دیگر خداوند انبیایى مبعوث نموده براى اینکه «فردا مردم عذرى نداشته باشند؛ و مىدانند که انبیاء از هر لغزش و گناهى معصوماند و اگر معصوم نباشند و جایز باشد که پیغمبرى کافر و یا فاسق و فاجر شود و یا مردم را به شرک و وثنیت دعوت کند آنگاه پاى خود را کنار کشیده و تقصیر را به گردن شیطان گذارد، غرض از بعثت حاصل نمىشود، چون در چنین صورتى از مردم هیچ توقعى نمىتوان داشت و خداوند هیچ حجتى بر مردم نخواهد داشت.»
1-1-4-5- مهلت ابلیس تا چه وقتی است؟
چنانچه گفته شد خداوند در جواب درخواست ابلیس و مهلت خواهی او، به ابلیس اذن فریب انسان را تا «روز معلوم» داد؛ بنابراین اصل خواسته ابلیس را پذیرفت ولی موعدش را نه!