دوشنبه , خرداد 26 1404

نگاهی راهبردی به انسان بر پایه عقل – رابطه انسان با خداوند

در ادامه این سلسله مقالات کوتاه، در صدد بیان مؤلفه های راهبردی «انسان» بر پایه عقل هستیم؛ که به طور نوبه ای منتشر می شود. چه خوب است که انسان نگاهی به گذشته، حال و آینده اش داشته باشد و بداند از کجاست، در کجاست و به سوی کجاست!

رابطه انسان با خداوند:

اساس این رابطه بر «معرفت» و «عبودیت» است!

خداوند اراده نمود تا انسان، جانشین و نماینده اش در زمین باشد!

و در همان ابتدا، از انسان گواه گرفت که او پروردگار انسان است

و عهدی با انسان بست که بر عبودیتش پایدار باشد

و انسان بر این عبودیت صحه گذاشت؛

پس انسان، «مکلف» بر تبعیت از حق و بندگی خدا

و «پاسخگو» در برابر اعمالش شد!

و این تکلیف، احسان خداوند بر بندگان بود

برای سیر دادن تدریجی انسان از نقص به کمال!

رابطه میان خالق و مخلوق، با موضوع زیبایی به نام «آزادی» و «اختیار» تکمیل شد!

و خداوند انسان را صاحب اختیار، برای انتخاب میان حق و باطل قرار داد!

و آنگاه خداوند به این انسان «معهود» و «مکلف» و «مختار»، وعد و وعید داد؛

وعده بهشت برای سپاسگزاران و وعید جهنم برای ناسپاسان.

اینجاست که امتحان‌ها و آزمون‌های مرحله‌ای موضوعیت یافت

تا صدق ادعای آدمی مبنی بر ایمان به خدا و بندگی او، اثبات یا رد شود.

پس خداوند «نظام امتحانات مرحله‌ای» را طرح‌ریزی نموده است!

تا مؤمن از کافر، صادق از کذّاب و شاکر از کفور جدا شوند!

این بود که خداوند دو گروه را وارد رابطه خودش با انسان نمود:

منادیان حق و منادیان باطل!

در جبهه حق، رسولان و پیامبران ص را به همراه کتاب‌های راهنما مبعوث فرمود

و مؤمنان و فرشتگان را به مددشان فرستاد

تا ایمان بیاورند و عمل صالح به همراه توصیه به حق و صبر نمایند؛

و در جبهه باطل، به ابلیس و شیاطین انس و جن و طاغوت میدان داد

تا از راه مستقیم خارج و ناسپاسشان نمایند؛

و این‌گونه چرخه نظام احسن خویش را تکمیل نمود!

در نهایت کارنامه‌های صادره، انسان‌ها را «برای ابد»

به دو دسته «خوشبخت» و «بدبخت» تبدیل می‌نماید!

 

توضیحات:

  • خداوند انسان را خلیفه و جانشین و نماینده خود در زمین قرار داد؛[1]
  • خداوند در ابتدای خلقت، از انسان گواه گرفت که او پروردگار انسان است؛[2]
  • و خدا عهدی با انسان بست که بر عبودیتش پایدار باشد[3] و انسان بر این عبودیت صحه گذاشت؛[4]
  • پس انسان، «مکلف» بر تبعیت از حق و بندگی خدا[5] و «پاسخگو» در برابر اعمالش شد![6] البته این تکلیف، در حقیقت احسان خداوند بر بندگان است برای سیر تدریجی انسان از نقص به کمال؛ به عبارتی تکلیف، رابط میان دو حقیقت است: حقیقت ناقص انسانى (قبل از انجام تکلیف) و حقیقت کامل آن (پس از انجام تکلیف)؛[7]
  • از طرفی در رابطه میان خالق و مخلوق، موضوع زیبایی به نام «اختیار» تعریف شد! یعنی خداوند انسان را مختار و آزاد و دارای قدرت انتخاب بین حق و باطل قرار داد![8]
  • و سپس خداوند به این انسان «معهود» و «مختار»، وعد و وعید داد.[9] وعده بهشت برای سپاسگزاران و وعید جهنم برای ناسپاسان؛
  • و این انسانِ مکلف و مختار، برای اثبات عبودیتش باید ایمان و عمل صالح به همراه توصیه به حق و صبر داشته باشد؛[10] زیرا ادعای بدون اثبات و حرف بدون عمل، ارزشی نزد عقلا ندارد!
  • اینجاست که امتحان و آزمون‌های مرحله‌ای موضوعیت یافت تا صدق ادعای آدمی مبنی بر ایمان به خدا و بندگی او، اثبات شود.[11] زیرا بر اساس سنت الهی سیر به سوی حق و محقق سازی رسالت انسان، بدون مانع و امتحان میسر نیست؛[12]
  • به همین دلیل خداوند «نظام امتحانات مرحله‌ای» را طرح ریزی نموده است![13] یعنی انسانی که مختار است در انتخاب بین حق و باطل و دارای تکلیف است که حق را برگزیند، باید امتحان شود تا مشخص گردد که مؤمن است یا کافر، صادق است یا کذّاب، شاکر است یا کفور! و این امتحانات در سطوح مختلف و با شدت و ضعف خواهد بود و بدیهی است که برگزاری این امتحانات مستمر و مرحله‌ای، نیاز به معلم و ابزار و مکان و ممتحن و … دارد!
  • اینجاست که خداوند دو گروه را وارد رابطه خودش با انسان نمود: منادیان حق[14] و منادیان باطل[15]!
  • در جبهه حق رسولان و پیامبران ص را به همراه کتاب‌های راهنما مبعوث فرمود[16] و مؤمنان[17] و فرشتگان[18] را به مددشان فرستاد؛ و در جبهه باطل ابلیس و شیاطین انس و جن و طاغوت[19] را به میدان آورد تا چرخه نظام احسن خویش را تکمیل نماید و انسان را مورد آزمایش و ابتلا و امتحان قرار دهد.
  • و این امتحانات، انسان‌ها را به دو دسته بدبخت و خوشبخت تبدیل می‌نماید![20]
  • و ازاینجا به بعد دوران زندگی جاودانه، انسان وارد مرحله نهایی‌اش می‌شود؛ و انسان‌ها، یا تا ابد در بهشت متنعم در نعمات خداوند هستند و یا تا ابد معذب در آتش دوزخ![21] آری، ابد در پیش داریم![22]

 

 

 


[1] « وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (بقره: 30)

[2]. «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ» (اعراف: 172).

[3]. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعْبُدُوا الشَّيطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَن اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ» (یس: 60-61).

[4]. «وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا» (اعراف: 172).

[5] «وَأَن اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ» (یس: 61)

[6] «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزله: 7-8)؛ «وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ» (جاثیه: 22)

[7] ترجمه تفسير الميزان، ج‏8، ص: 56-58

[8]. «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيكْفُرْ (کهف: 29)»؛ و «إِنَّا هَدَيناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان: 3).

[9]. «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ» (بقره:213).

[10]. «وَ الْعَصْر* إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْر * إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبر» (عصر:2-3).

[11]. «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِين» (عنکبوت: 2-3).

[12] «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (بقره: 155)

[13]. «أَ وَ لا يرَوْنَ أَنَّهُمْ يفْتَنُونَ في‏ كُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَينِ» (توبه: 126).

[14] «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» (توبه: 71)

[15] «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» (توبه: 67)؛

[16] «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ» (بقره: 213).

[17] «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ» (انفال: 62)؛ «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» (انفال: 64).

[18] «أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ» (انفال: 9)؛ «إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ * بَلَىٰ ۚ إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَٰذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ» (آل‌عمران: 124-125)؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا ۚ» (احزاب: 9)؛ «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت: 30).

[19] «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ» (فاطر: 6)؛ «إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ» (یوسف: 5)؛ «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ۚ إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ» (فاطر: 6).

[20] «… فَمِنْهُمْ شَقِي وَ سَعيدٌ» (هود: 105)

[21] «قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا» (مائده: 119) «وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا» (جن: 23)

[22] حسن زاده آملی, علامه طباطبایی در منظره عرفان نظری و عملی.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *