یکی از مولفه های فرهنگی تعریف شده در کشور گردشگری است، اگر چه آن را به عنوان یک موضوع محتوایی در فرهنگ نمی شناسند، بلکه ابزاری است برای انتقال فرهنگ. به این معنا که ما برای انتقال فرهنگ غنی مبتنی بر اسلاممان، می توانیم از این ابزار برای انتقال فرهنگ استفاده نماییم.
یعنی ارزش ها، نگرش ها و رفتارهای دینی و انقلابی حاکم بر جامعه ایران، که مبتنی بر فرهنگ دینی ماست، را با استفاده از ابزار گردشگری به بیرون از مرزهای جغرافیایی کشور منتقل نماییم.
علاوه بر این می توان از این ابزار برای خنثی سازی دروغ پردازی های دشمنان انقلاب در مورد عدم وجود امنیت، ثبات، آرامش و نیز اثبات انسانیت، مهمان دوستی، محبت به همنوع، عدم خشونت و … مسلمانان؛ استفاده نماییم. نمونه های زیادی بوده که مثلا یک مأمور خارجی در ورود به کشورمان با چمدانی از کنسرو و مایحتاج اولیه زندگی به کشور وارد شده است. منتهی پس از مشاهده واقعیت های موجود در کشور، اساساً همه بافته های ذهنی مبتنی بر دروغ پردازی غربی ها، یکباره فرو ریخته، و با باورهایی مثبت نسبت به مردم ایزان و مسلمین این کشور را ترک نموده است.
بنابراین ما می توانیم با انجام برنامه ریزی حساب شده ای برای گردشگران خارجی، بدون هزینه کردی توسط نظام، و صرفاً با ارائه واقعیت ها به آنان، حرکتی عظیم برای انتقال فرهنگ غنی اسلامی ایرانی مان را فراهم آوریم. آن هم نه با پول خودمان؛ بلکه با پول گردشگران خارجی.
لذا ما باید رویکردمان را نسبت به مقوله گردشگری تغییر دهیم، و مبنا را بر صدور انقلاب اسلامی و فرهنگ غنی آن قرار دهیم، البته بدیهی است در پس این حرکت، مباحثی همچون اکوتوریسم و درآمدزایی از این مسیر هم حاصل خواهد شد.
با این رویکرد بسیاری از تبعات منفی گردشگران خارجی نیز کاهش یافته و می توانیم با برنامه ریزی عاقلانه به سمت ارتقاء و صدور فرهنگ گام برداریم.
لذا اگر نگاه راهبردی مان به گردشگری را اصلاح نماییم، گردشگری برایمان فرصتی طلایی است، و الّا تهدیدی است خطرناک برای فرهنگ کشور.
Wow, that’s a really clever way of thinking about it!
Deadly accurate answer. You’ve hit the blulesye!