منبع : خبرگزاری حوزه , طباطبایی؛ سید محسن
بازخوانی اصول حاکم بر اندیشه و آثار آن اسلام شناس والامقام، به ویژه در سالی که رویکرد نظری به مبانی فرهنگی اهمیت دوچندان یافته، برای شناخت مسیر و تحقق برنامه ها ضروری است؛یکی از مهمترین منابع فرهنگ و اندیشة نظام مقدس جمهوری اسلامی، آثار ارزشمند استاد شهید مرتضی مطهری(ره) است. بازخوانی اصول حاکم بر اندیشه و آثار آن اسلام شناس والامقام، به ویژه در سالی که رویکرد نظری به مبانی فرهنگی اهمیت دوچندان یافته، برای شناخت مسیر و تحقق برنامه ها ضروری است.
اهمیت جهان شناسی
یکی از مهمترین مبادی هر اندیشه، جهان شناسی و تعاریفی است که از هستی ارائه می شود. اهمیت این موضوع به قدری زیاد است که تقسیم بندی مکاتب فکری و جبهه گیری فلاسفه در طول تاریخ بر همین اساس انجام شده و «مادّی بودن یا نبودن» مسألة مهم و مبدأ حرکت اندیشه ها است. استاد مطهری با تأکید بر این که جهانبینی علاوه بر زیرسازی فکری و فلسفی، دیدگاه انسان به هستی و زندگی و ارزش آن را مشخص می کند، قدرت اجرایی مکاتب را نیز وابسته به همین پایه مهم می دانند و لازم می دانند که جهان-بینی اسلامی و دیدگاه ویژهای که به حیات و انسان دارد به درستی شناخته شود.[1]
شرایط و نتایج
استاد مطهری در مقام مقایسه و انتخاب یک جهانبینی برتر، قبل از آن که به آثار و نتایج بپردازد، شرایط و ویژگیها را مطرح نموده، با روشی سقراطی مخاطب را به تفکر وا می دارد که آیا هر «جهان احساسی» را می توان «جهانبینی» نامید؟ و آیا هر نوع تحلیل و نگاه ظاهری و مادی میتواند دریافت درستی از جهان آفرینش ارائه کند؟
از نظر ایشان یک جهانبینی صحیح لازم است سه شرط مهم را داشته باشد:
1.پاسخگویی به مسائل کلی و اساسی جهان
2.اعتبار و ارزش علمی و واقعی
3.پایداری و قابلیت اعتماد همیشگی
این شرایط آنگاه حساس و مهم خواهد بود که عده ای با اهمیت دادن به علم و تجربه، جهانبینی علمی را که بیشتر به «جهان احساسی» شبیه است به عنوان بهترین جهانبینی، صحیح و کارامد می شمارند.
استاد مطهری علاوه بر این، از طریق إنّی، با اشاره به نتایج و اثراتی که در یک جهانبینی باید باشد، جهانبینی علمی را فاقد آثار مطلوب می دانند.[2]
یک جهانبینی از چند قدرت و نیرو باید بهره مند باشد:
الف. منطق
ب. سهولت و قابلیت جذب و فهم
ج. تکلیف سازی
د. کشش و شوق انگیزی
هـ. هماهنگ سازی و تقدس بخشیدن به کارها و هدفها
ز. زیربنایی برای همه مسائل
ح. ایجاد تعهد و مسؤولیت
اینهاست مشخصات یک جهانبینی خوب و چنانکه ملاحظه می شود تنها جهانبینی توحیدی است که از این مشخصات به طور کامل برخوردار است.[3]
نگاه فلسفی
استاد مطهری در موارد متعددی از آثار خود، بر نگاه واقعی به جهان هستی تأکید کرده و حتی در مقام استفاده از جهانبینی مذهبی نیز به بُعد عقلانی و واقعی آن تأکید می کنند نه صرفاً تعبّد مذهبی و مقدّس نسبت به آن. این روش در عین حالی که برای اذهان پرسشگر و دقیق علمی قانع کننده و آرامش آفرین است، منطبق بر متون دینی یعنی قرآن کریم، کلمات رسول خدا، امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز هست چرا که در مسائل فکری و اعتقادی آنها به مقیاس وسیعی با تکیه بر عقل، استدلال شده است. از این رو جهانبینی اسلامی در عین این که جهانبینی مذهبی است، نوعی جهانبینی عقلانی فلسفی است.[4]
ویژگی های جهان هستی
نکته مهم در این میان آن است که دنیای امروز در نتیجه پیشرفتهای مختلف مادی و فنّی از یکطرف و موج دین ستیزی و ترویج اندیشه جدایی دنیا و آخرت از سوی دیگر، به شدّت نیازمند تعریف کاملاً علمی و واقعی از جهان است. تبیینی که اگر به درستی و به زبان مورد انتظار امروزیان انجام شود، خود به خود دافع بسیاری از شبهات و دین گریزی ها خواهد بود.
بنابر این، در چند بخش از آثار شهید، ویژگیهای جهان هستی به صورت ذیل فهرست شده است:
1.محوریت خداوند:
خداوند متعال که خالق و پدیده آورنده جهان و انسان است، غنی بالذات است، بسیط من جمیع الجهات است، کامل مطلق است، جهان یکسره فعل اوست، سراسر گیتی مظهر اراده و مشیت اوست.[5] [6] [7]
2.واقعیت جهان:
جهان، ماهیت از اویی دارد، یعنی واقعیت جهان واقعیت از اویی است. یعنی به تمام واقعیتش انتساب به حق است، واقعیتش و اضافه و نسبتش به حق یکی است معنی مخلوق بودن همین است، و در این صورت فرق نمیکند که جهان آغاز زمانی داشته باشد یا نداشته باشد اگر جهان آغاز زمانی داشته باشد، یک واقعیت از اویی محدود است و اگر نداشته باشد، یک واقعیت از اویی نامحدود؛ محدود بودن و نامحدود بودن زمانی، تأثیری در واقعیت خَلقی و از اویی جهان ندارد.
3.حرکت جهان:
جهان که واقعیت از اویی دارد و به اصطلاح حادث ذاتی است، علاوه بر آن حدوث زمانی دارد (یعنی یک واقعیت متغیر و متحرک است بلکه عین حرکت است، و چون عین حرکت است یک حدوث مستمر است و دائماً در حال خلق شدن است) دائماً در حال حدوث و فناست، یک لحظه نیست که جهان خلق و فانی نشود.[8]
4.هدایت تکوینی:
جهان، یک واقعیت هدایت شده است، تکامل جهان، تکامل هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه ای هستند از نور هدایت برخوردارند؛ غریزه، حس، عقل، الهام، وحی، همه مراتب هدایت عامه جهان اند «ربُنا الذی اعطی کلَّ شیء خلقَه ثم هَدی»[9] به هر چیزی آن نوع خلقتی که شایسته اش بود عطا کرد و سپس آن را هدایت نمود.
5.فرجام جهان:
این جهان ماهیت به سوی اویی دارد، یعنی همان طور که از اوست، به سوی او هم هست پس جهان در کلّ خود یک سیر نزولی طی کرده و در حال طی کردن یک سیر صعودی به سوی اوست همه از آن خدایند و به سوی خدا بازگشت می نمایند «انا لله و انا الیه راجعون»[10] «ألا الی الله تصیر الامور»[11]
6.وحدت جهان:
جهان به حکم این که از یک مبدأ صدور یافته و با سیری هماهنگ به سوی او باز می گردد و به حکم آنکه تحت تدبیر قوایی شاعر و مدبّر به حرکت خود ادامه می دهد، از نوعی وحدت برخوردار است شبیه وحدت ارگانیک یک موجود.
7.عکس العمل جهان:
جهان به حکم این که یک واحد زنده است، یعنی قوای ذی شعور، جهان را تدبیر می کنند -فالمدبرات امراً [12] – از نظر رابطه جهان و انسان، جهان عمل و عکس العمل است یعنی جهان نسبت به نیک و بد انسان بی تفاوت نیست [13] … احیاناً نیکی در نقطه ای از تو سر می زند و تو پاسخ و پاداش آن را از نقطه ای دیگر که انتظار آن را نداری دریافت خواهی کرد؛ چون جهان خدا دارد و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
8.خزائن غیبی اشیاء:
واقعیات این جهان، درجه تنزل یافته و مرتبه نازله واقعیات جهانی دیگر است که جهان غیب نامیده می شود؛ آنچه در این جهان به صورت امری مقدر و محدود است، در مرتبه ای و در جهانی مقدم بر این جهان (جهان غیب) به صورت وجودی نامقدر و نامحدود و به تعبیر قرآن به صورت خزائن وجود دارد «و إن من شیءٍ الاّ عندنا خزائنُه و ما ننزّله الاّ بقدرٍ معلوم»[14]
9.نظام علّی و معلولی:
بر عالم یک سلسله سنن و قوانین لایتخلف حکمفرماست که لازمه نظام علی و معلولی جهان است. جهان دارای نظام متقن علّی و معلولی، سببی و مسببی است فیض الهی و قضا و قدر او به هر موجودی، تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان می یابد.
10.اسباب غیرمادی:
نظام علت و معلول، و اسباب و مسببات منحصر به علل و معلولات مادی و جسمانی نیست. جهان در بُعد مادی خود، نظام علّی و معلولی اش مادی است و در بعد ملکوتی و معنوی خود، نظام علّی و معلولی اش غیر مادی است، و میان دو نظام تضادی نیست، هر کدام مرتبه وجودی خود را احراز نموده است ملائکه، روح، لوح، قلم، کتب سماوی و ملکوتی، وسایط و وسایلی هستند که به اذن پروردگار، فیض الهی به وسیله آنها جریان می یابد.
11.ماهیت شرور:
در جهان، هم خیر است و هم شر، هم سازگاری است و هم ناسازگاری، هم جود است و هم منع و امساک، هم نور است و هم ظلمت، هم حرکت و تکامل است و هم سکون و توقف؛ اما آنچه وجود اصیل دارد خیر است، سازگاری است، جود است، نور است، حرکت است؛ شرّ، تضاد، منع، ظلمت، سکون، وجودهای تبعی و طفیلی هستند. در عین حال همین امور تبعی و طفیلی نقش اساسی در فتح باب خیرات، و در سازگاریها و تلائمها، در جودها، در نورها، در حرکتها و تکاملها دارند.
12.محوریت حقّ:
جهان، زمین و آسمان به حق و به عدل بر پاست «ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الاّ بالحق»[15]
13.ثبات حقّ:
حقیقت جاودانه است یک حقیقت علمی اگر بالتمام حقیقت است، برای همیشه حقیقت است و اگر خطاست، برای همیشه خطاست و اگر جزئی از آن حقیقت است و جزئی خطاست، آن جزء که حقیقت است برای همیشه حقیقت است و آن جزء که خطاست برای همیشه خطاست. آنچه متغیر و متبدل است واقعیت[=وجود] است، آن هم واقعیتهای مادی.
14.غلبه نهایی حقّ:
سنت الهی در این جهان بر پیروزی نهایی حق بر باطل است، حق و اهل حق پیروزند «و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین انهم لهم المنصورون و انّ جندنا لهم الغالبون»[16] قضا و حتم ما بر این گذشته است که پیامبران ما یاری می شوند و سپاه ما (سپاه حق) غالب و پیروز است.
15.اصول ثابت اخلاقی:
اصول و مبادی اولی زندگی، یعنی اصول انسانیت و اخلاق، اصولی ثابت و جاودانه است. آنچه متغیر است و نسبی است فروع است نه اصول؛ چنین نیست که انسانیت در عصری چیزی باشد و در عصر دیگر به کلی مغایر با او.
16.تساوی بشر:
انسانها به حسب خلقت مساوی آفریده شده اند، هیچ انسانی به حسب خلقت امتیاز حقوقی بر انسان دیگر ندارد کرامت و فضیلت به سه چیز است: علم (هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون)[17] و جهاد در راه خدا (فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما)[18]، و سوم تقوا و پاکی (ان اکرمکم عندالله اتقیکم).[19]
17.فطرت واحد بشری:
انسان بر حسب اصل خلقت دارای یک سلسله استعدادهای فطری و از آن جمله فطرت دینی و اخلاقی است مایه اصلی وجدان انسان فطرت خداداد اوست نه موضع طبقاتی یا زندگی جمعی، یا کار و مبارزه با طبیعت که همه اینها در وجدان اکتسابی انسان مؤثرند.
18.زمینه هدایت:
به حکم این که هر فردی بالفطره انسان متولد می شود، در هر انسانی و لو پلیدترین انسانها استعداد توبه و بازگشت و پندپذیری هست، لهذا پیامبران مأمورند حتی پلیدترین افراد و دشمن ترین دشمنان خود را در درجه اول پند و اندرز دهند و فطرت انسانی آنها را بیدار سازند، چنانچه سود نکرد به نبرد با آنها برخیزند.
19.تضاد درونی انسان:
برخلاف مرکبات طبیعی جمادی و نباتی، انسان در عین این که یک مرکب حقیقی و یک واحد حقیقی است، عناصر متضادی که در خلقت او به کار رفته، هویت خود را بکلی از دست نمی دهند و همواره یک کشمکش درونی، او را از این سو به آن سو می کشاند این تضاد درونی همان است که در زبان دینی، تضاد عقل و جهل یا عقل و نفس یا روح و بدن نامیده می شود.
20.تضاد درونی جامعه:
جامعه انسان نیز مانند فرد انسان، در عین این که یک مرکب حقیقی است و از خود قوانین و سنن و نظاماتی دارد، عناصر متضادی که در ساختمان آن به کار رفته است یعنی گروه های فکری، صنفی، سیاسی و اقتصادی هویت خود را بکلی از دست نمی دهند جنگ و ستیز به صورت جنگ سیاسی، اقتصادی، فکری و اعتقادی، و بالاخره جنگ میان گرایشهای متعالی انسانهای رشد یافته و گرایشهای پست انسانهای حیوان صفت، مادامی که جامعه به اوج انسانیت نرسیده است، ادامه دارد.
21.اختیار انسان:
انسان به حکم آنکه دارای جوهر روحانی مستقل است و اراده اش از حاقّ ذات روحانی اش سرچشمه می گیرد، مختار و آزاد است، هیچ جبری و ضرورتی آزادی و اختیار را از او سلب نمی کند، لهذا مسؤول خویشتن و جامعه خویشتن است.
22.اختیار جامعه:
خداوند سرنوشت قوم و مردمی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آن مردم خویشتن را تغییر دهند و عوض نمایند «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم»[20]
23.جهان دیگر:
بعد از این جهان، جهانی دیگر است که جهان ابدیت و جهان پاداش و کیفر اعمال است.
24.حیات ابدی روح:
روح انسان حقیقتی جاودانه است. انسان نه تنها در قیامت به صورت زنده محشور می شود، در فاصله دنیا و قیامت از نوعی حیات که حیات برزخی نامیده می شود و از حیات دنیوی قوی تر و کامل تر است بهره مند است؛ در حدود بیست آیه از قرآن به حیات انسان در حال پوسیدگی بدن در فاصله مرگ و قیامت دلالت دارد.[21]
فوائد این نوع جهانبینی
واضح است که این نوع جهانبینی ثمرات فکری، روحی و اجتماعی خاصی دارد. عالم هستی در نگاه یک موحّد کتابی است معنی دار که هر لفظش اشاره به یک معناست، اما برای افراد مادی معنی و مفهومی ندارد و مثل خطوطی است که یک آدم بی سواد نگاه می کند.[22] شاید قرآن کریم با «آیه» دانستن مخلوقات، ما را دعوت به مطالعه و دقّت در این موضوع میکند، و بقول مرحوم شبستری:
به نزد آن که جانش در تجلاست همه عالم کتاب حق تعالی است
همچنین در ابعاد اجتماعی نیز نگاه واقعی مذهبی به جهان موجب درک رابطه غایی میان مواهب طبیعت و نعمتهای الهی با کمال و سعادت انسانها می شود، در این صورت همه استفاده ها و بهره مندی ها رنگ و بوی دیگری می گیرد و ارزش عالی پیدا می کند.[23]
بدبینی نسبت به جهان
یکی از مهمترین رسالتهای متفکران و مصلحان، بررسی و رصد نقاط حساس و ضربه پذیر در میان مردم است تا با هشدار و اصلاح آن، جلوی انحرافات و خطرات گرفته شود. شهید مطهری نیز چنانکه خود تصریح نموده است، «مسخ اندیشه دینی» مسلمین را یکی از مهمترین عوامل انحطاط جوامع اسلامی دانسته و در صدد ارشاد و اصلاح برآمده بود.
یکی از عوامل مهم این بدبختی و انحطاط «بدبینی نسبت به جهان» است که در خیال خود این افراد «واقع بینانه» و در منطق استاد مطهری «یک سو نگری» است. ایشان مهمترین عوامل این بدبینی را چنین بر می شمارد:
1.نفوذ فلسفه های مبتنی بر بدبینی از یونان و ایران و هند
2.اندیشه بخت و شانس
3.حوادث ناگوار تاریخ اسلامی
4.حوادث داخلی یعنی فقدان عدالت اجتماعی
طبیعی است که چنین افرادی راه چاره را فراموشی غمها به وسیله بادهگساری و تخدیر عقل پیشنهاد کرده اند و ضمناً به خیال خود، اغتنام فرصت را به اشتغال به لذات دانسته اند.
استاد مطهری غالب اشعار «خیام شاعر» را در همین راستا ارزیابی می کنند؛ در مقابل، متفکرین و شعرایی هم مانند سعدی و ناصرخسرو هستند که خوشبین اند.[24]
————————————————-
پی نوشت ها:
[1] مطهری، یادداشت ها، ج 2، ص 358[2] نگارش و باقی نصرآبادی، ص29
[3] البته در یادداشتها مهمترین عناوین فهرست فوق به 84 عنوان بالغ شده است. مطهری، یادداشت ها، ج 2، ص 349-344
[4] مطهری، 1377، ج 3، ص 35
[5] هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (حشر-24)
[6] ِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌ حَميدٌ (بقره-267)
[7] سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَكِيمُ(1) لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يحىِ وَ يُمِيتُ وَ هُوَ عَلىَ كُل شىْءٍ قَدِيرٌ(2) هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِكلِّ شىء عَلِيمٌ (حدید-3)
[8] ِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ (الرحمن-29)
[9] قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى (طه-50)
[10] بقره،156
[11] شوری،53
[12] نازعات،5
[13] فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ (7) وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (الزلزله-8)
[14] حجر،21
[15] حجر،85
[16] صافات،171-173
[17] زمر،9
[18] نساء،95
[19] حجرات،13
[20] رعد،11
[21] ر.ک. همان، ج 2، ص234
[22] همان، ج 26، ص 674
[23] همان، ج 3، ص 132
[24] مطهری، یادداشت ها، ج 2، ص 341