اصفهان زیبا – 12 ابان 1394
در ادامه سلسله مقالات مدیریت جامع فرهنگ پس از بیان ضرورت موضوع، چند سوال کلیدی درباره فرهنگ و موضوعات مرتبط با آن مطرح کردیم؛ و اینک در مقاله شانزدهم به بررسی این سوال می پردازیم، که نقش حوزه، دانشگاه، دولت و مردم در فرهنگ چیست؟
نقش حوزههای علمیه و دانشگاهها در فرهنگ
در تعریف مدیریت جامع فرهنگ بیان شد، ستون فقرات مدیریت جامع فرهنگ، مهندسی فرهنگ است و سرمایه انسانی اصلی در مهندسی فرهنگ متخصصین فرهنگی و دینی و نهاد اصلی در این زمینه همان حوزههای علمیه و دانشگاههای کشور هستند.
حوزه باید بتواند و میتواند تا با استفاده از منابع غنی وحیانی و نیز عترت پیامبر (ص) و معصومین(ع) و با علم به نیازهای عملیاتی جامعه نسبت به نسخهپیچی درصحنه، بهموقع و بهروز عمل نماید. چراکه تنها نسخه درمانکننده فرهنگ باید برگرفته از مزیت رقابتی جمهوری اسلامی باشد؛ و آن محکماتی است که برگرفته از کتاب و سنت است. امّا روشن است که تبدیل این منابع به راهکارهای تجویزی نیازمند تأمّل و تدبّر و تفکّر و تعمّق، در کنار احساس مسئولیت در امر فرهنگ است. تجویزی نه از موضع انفعال در مقابل عمل انجامشده، بلکه از موضع فعّال و مبتکرانه برای انجام برنامههای فرهنگی کشور.
و همینطور دانشگاه باید با استفاده از تکنیکها و روشها و دانش خود باید حوزه را در این مسیر یاری نماید.
در این رابطه مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامی را به طور بسیار فشرده ملاحظه مینمایید.
- وظیفهى عملیاتى و میدانى به عهده روحانیت است، به عهدهى زبدگان است، به عهدهى نخبگان حوزه و دانشگاه است. این وظیفهى میدانى است. من امروز نگاه میکنم جاى این مجموعهى مكرم دینى و علمى را در خیلى جاها خالى مىبینم. … ما اگر چنانچه به دستگاههاى تبلیغاتىمان اعتراض میکنیم، مىبینیم اینها گاهى اوقات به خاطر اعتراض و تشرى كه ما میزنیم، یك حركتى دینى هم انجام میدهند، بد از آب درمیآید؛ یك كارى هم انجام میدهند، محتوایش خراب درمیآید، این به خاطر این است كه اشراف علمى كه فقط مختص روحانیت است.
- ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمى خودمان را با نیازها منطبق كنیم. یك چیزهایی هست كه مردم ما به آنها احتیاج دارند، پاسخش را از ما میخواهند؛ ما باید آنها را فراهم كنیم.
- ما از دانشگاهها میخواهیم كه فعالیت خودشان را با نیازهاى جامعه تطبیق دهند. … این در مورد حوزهها بهطریقاولی صادق است.
- استقلال حوزهها به معناى عدمحمایت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقى نشود؛ یك عدهاى این را میخواهند. بعضىها میخواهند بهعنوان استقلال و به نام استقلال، رابطهى حوزه را با نظام قطع كنند.
- نظریهپردازى سیاسى و نظریهپردازى در همهى جریانهای ادارهى یك ملت و یك كشور در نظام اسلامى به عهدهى علماى دین است. آنکسانی میتوانند در باب نظام اقتصادى، در باب مدیریت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربیتى و مسائل فراوان دیگر نظر اسلام را ارائه بدهند كه متخصص دینى باشند و دین را بشناسند. اگر جاى این نظریهپردازى پر نشد، اگر علماى دین این كار را نكردند، نظریههاى غربى، نظریههاى غیردینى، نظریههاى مادى جاى آنها را پر خواهد كرد.
- حوزههاى علمیه و علماى دین پشتوانههایی هستند كه موظفاند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بكشند، مشخص كنند، آنها را در اختیار بگذارند، براى برنامهریزى، براى زمینهسازىهاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانهاش علماى دین و علماى صاحبنظر و نظریات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمایت از حوزههاى علمیه است، چون تكیهگاه اوست.
نقش دولتها در فرهنگ
وظیفه دولتها در فرهنگ، زمینهسازی و بسترسازی مناسب است؛ چنانچه رهبر معظم انقلاب اسلامی میفرمایند: «باید این را مواظب باشیم. باید مواظبت كنیم. مسئولیت به عهدهى كیست؟ آیا به عهدهى دولت است؟ به تنهائى، نه، وظیفهى دولت زمینهسازى است؛ وظیفهى عملیاتى و میدانى به عهده روحانیت است، به عهدهى زبدگان است، به عهدهى نخبگان حوزه و دانشگاه است. این وظیفهى میدانى است. من امروز نگاه میکنم جاى این مجموعهى مكرم دینى و علمى را در خیلى جاها خالى مىبینم.»
نقش مردم در فرهنگ
مخاطب اصلی فرهنگ و فرودگاه همه مباحث مدیریتی و علمی و اندیشهای آن «مردم» است. آحاد افراد یک جامعه هستند که فرهنگ یک کشور را میسازند. لذا نقش کلیدی و اصلی در زمینه فرهنگ بر عهده همین مردم است.
آنها هستند که با ارزشها و نگرشهای پذیرفتهشدهشان و رفتارهایشان جلوهگرانی واقعی از وضعیت سطح فرهنگ جامعه هستند. لذا به جرأت میتوان گفت که کلیدیترین و اصلیترین نقش در فرهنگ بر عهده مردم نهاده شده است.
در آخر از همه صاحب نظران و نخبگان عرصه مدیریت و فرهنگ تقاضا می شود تا نقدها و نظرات تکمیلی خود را از طریق سایت www.amaher.ir با نگارنده در میان گذارند.