امروز چند مطلب درباره موضوع مدیریت فرهنگ و رسالت دستگاه های فرهنگی از مقام معظّم رهبری (مدظلّه العالی) دیدم، که در این جا آوردم.
و نکته ظریفی که دارد این است که، علی رغم اینکه این فرمایشات جدید نیستند، ولی گویا مسئولان عالی فرهنگی کشور باید فعلاً همین حرف های قبلی را عملی کنند،، تا بعد برسیم به فرمایشات و مطالبات جدیدتر رهبری! مانند قرارگاه فرهنگ، انسجام دستگاه های فرهنگی و …..
……………………………………………
انتظار از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی
«سياستگذارى مسائل فرهنگى در آستانهى تدوين برنامهى پنج سالهى دوم و به خصوص هدايت حركت سازمان يافته براى مقابله با تهاجم فرهنگى دشمن و نيز ادامهى گستردن كمى و كيفى دانشگاهها و مراكز تحقيق از جمله چيزهايى است كه شان و نقش اين شوراى عالى را حساستر مىسازد و تقويت آن با نيروهاى تازه نفس را الزام مىكند. … انتظار از جنابعالى و ديگر اعضاء محترم آن است كه فرهنگ انقلاب و تحول فرهنگى را عزيزترين و اصلىترين مطلوب خود دانسته، همهى تصميمگيريهاى آن شوراى عالى را با اين شاخص انجام دهيد.»[1]
عدهاى خيال می کنند وقتى می گوییم تهاجم فرهنگى فقط مسألهمان اين است كه يك نفر در خيابان حجابش را درست رعايت نكرده است
«من يك وقت گفتم دشمنان «شبيخون فرهنگى» مىزنند. اين ادعا راست است و خدا مىداند كه راست است. بعضى نمىفهمند؛ يعنى صحنه را نمىبينند. كسى كه صحنه را مىبيند، ملتفت است كه دشمن چهكار مىكند و مىفهمد كه شبيخون است، و چه شبيخونى هم هست! …
حال اگر دشمن با امواج خبرى وارد كشور ما شود؛ با راديوهايش وارد كشور ما شود و حرفهايش را وارد كشور ما كند و در ذهن ملت اينطور وارد كند كه «مبارزه خوب نيست؛ دفاع از اسلام فايدهاى ندارد؛ ايستادگى در مقابل دشمن ثمرى ندارد؛ هر چه زحمت بكشيد و مبارزه كنيد، ضرر كردهايد» آيا باز هم در مملكت ايران، مبارزهاى عليه دشمنان اسلام باقى خواهد بود؟! معلوم است كه نه! خيلى از مسلمانان در دنيا هستند كه با امريكا و دشمنان اسلام مبارزه نمى كنند. خيلى ملت ها هستند كه قرآن هم مىخوانند، نماز هم مىخوانند، عبادت هم مىكنند، اما با دشمن اسلام مبارزه نمىكنند كه هيچ، با آنها دوستى هم مىكنند! اگر دشمن بتواند ملت ما را به ملتى كه اعتقادى به مبارزه ندارد، اميدى به پيروزى ندارد، زهدى نسبت به جلوههاى شهوانى و مادى ندارد، تبديل كند، پيروز شدهاست. اينجاست كه مبارزه ى فرهنگى، مبارزهاى واجبتر از واجب مىشود…
عدهاى خيال كردهاند كه وقتى ما به تهاجم فرهنگى غرب حمله مىكنيم، فقط مسألهمان ايناست كه يك نفر در خيابان حجابش را درست رعايت نكرده است. مردم بحمدالله حجاب شان را رعايت مىكنند؛ الا افرادى قليل. مسألهى اينها نيست. اين، فرعى است. اصل قضيه آن است كه داخل خانههاست و از مجامع جوانان سرچشمه مىگيرد و دشمنان آنجا كار مىكنند. آنكه آشكار نيست، آنكه پنهان است، خطر آنجاست. جوانان ما شهوات را دور انداختند، راحتى و لذت را دور انداختند؛ رفتند در ميدان مبارزه و توانستند دشمن را به زانو درآورند. حال دشمن از جوانان ما انتقامش را مىگيرد. انتقامش چيست؟ انتقام دشمن اين است كه جوانان ما را به لذات و شهوات سرگرم كند. پول خرج مىكنند، عكس مبتذل چاپ مىكنند و مجانى بين جوانان منتشر مىكنند. ويدئو درست مىكنند و فيلمهاى مهيج شهوت را مجانى به اين و آن مىدهند كه نگاه كنند. البته، يكعده از اين طريق، پول هم دست مىآورند؛ اما آنهايى كه سرمايهگذارى مىكنند، براى پول، سرمايهگذارى نمىكنند. مىتوانند آنها را در كشورهاى ديگر، آزادانه پخش كنند و پول بهدست آورند. اينجا مىخواهند نسل جوان را ضايع و نابود كنند…»[2]
ورزش ابزاری قوى در برابر تهاجم فرهنگى
«چرا در ورزش، سياستهاى كلانى مشاهده نمىشود و از ورزش به عنوان يك ابزار قوى در برابر تهاجم فرهنگى استفاده نمىگردد؟»[3]
بايد از آنچه كه در اختيار داريم، حداكثر استفاده را برای مقابله با تهاجم فرهنگی بكنيم
«امروز دشمن از همهى روش ها استفاده مىكند. من ديروز در جمع جوانها مىگفتم كه امروز صدها سايت اصلى و هزاران سايت فرعى در اينترنت وجود دارد كه هدف عمدهشان اين است كه تفكرات اسلامى و بخصوص تفكرات شيعى را مورد تهاجم قرار دهند. تهاجم هم تهاجم استدلالى نيست؛ از روشهاى تخريبى و از روشهاى روانشناسانه و غيره استفاده مىكنند. همهى اينها پاسخ دارد؛ پاسخهايش هم مشكل نيست؛ بايستى از اين وسايل استفاده كرد. بايد از آنچه كه در اختيار داريم، حداكثر استفاده را بكنيم. ما نه از صدا و سيماي مان، نه از مطبوعات مان و نه از بسيارى از منابر عظيم عمومىمان، چنان كه بايد و شايد، استفاده نمىكنيم. اين ضعف هاى ماست؛ اين ضعف ها را بايستى كم كنيم. بايد روزبهروز نقاط ضعف را كم و نقاط قوت را زياد كرد؛ و اين ممكن است.»[4]
مدیران فرهنگی نباید در مقابل تهاجم فرهنگی حالت وادادگی پیدا کنند
«من هفت، هشت سال پيش، مسألهى تهاجم فرهنگى را مطرح كردم؛ اما خيلي ها با اين قضيه برخورد تندى كردند و گفتند تهاجم فرهنگى چيست؛ در حالى كه يك واقعيت بسيار مهم، حساس و خطرناك است. غربي ها سعى مىكنند عرف هاى فرهنگى خودشان را بر كشورهاى مختلف تحميل كنند. يك مدير اگر در مقابل اينها حالت وادادگى پيدا كرد، همين چيزهايى كه پيش آمده، پيش مىآيد. وادادگى مديران، يكى از مهمترين و مؤثرترين و مضرترين عواملى است كه دستگاههاى فرهنگى را به انحراف مىكشاند. وقتى كه دستگاه فرهنگى منحرف شد، نتيجهاش در بيرون معلوم مىشود. آن دستگاهى كه بايد در جهت رشد فكرى و فرهنگى و عملى انسان ها فيلم بسازد و كتاب توليد كند و تمام ابزارهاى فرهنگى را در اين جهت به كار بيندازد، وقتى مىبينم كه در اين زمينهها كمكارى دارد، طبيعتا مورد عتاب من قرار مىگيرد. اين را نبايد حمل بر يك جهت گيرى سياسى كرد.»[5]
حوزههاى علميه بايد در زمينه توليد، تبيين و تدوين فكر وارد ميدان شوند
«تكيهى نظام اسلامى به قدرت مردم است. قدرت مردم هم با ايمان آنهاست؛ اگر مؤمن باشند، دفاع خواهند كرد؛ اما اگر پايهى ايمان سست شد، اين پشتيبانى و اين دفاع به مرور از بين خواهد رفت. بنابراين چيزى كه ايمان و اعتقاد راسخ مردم را هدف گرفته است، نبايد دستكم گرفت. علاج اين كار، پيكار نظرى است. يك حركت علمى در اين زمينه لازم است. البته ما دولت را از اين مسؤوليت بركنار نمىكنيم. خطاب و عتاب ما در طول اين سالها تا امروز به وزارت ارشاد و دستگاههايى كه تبليغات رسمى را بر عهده دارند، به خاطر همين جهت بوده است. بالاخره دولت يكى از مهمترين مسؤوليتها را بر عهده دارد؛ كمااينكه صدا و سيما بخش مهمى از اين مسؤوليت را بر عهده دارد؛ كمااينكه همهى دستگاههاى هنرى كه به نظام اسلامى وابستهاند، مسؤولند؛ ليكن مسؤوليتهاى دولتى را نبايد نافى مسؤوليتهاى علما و حوزههاى علميه گرفت. بالاخره توليد و تبيين و تدوين فكر، كار حوزههاى علميه است و حوزههاى علميه بايد در اين زمينه وارد ميدان شوند.»[6]
مسؤولان كشور باید بدانند که دشمن از كجا حمله مىكند
«سالها پيش، من يك روز راجع به تهاجم فرهنگى صحبت كردم و گفتم دشمن از روزنههاى فرهنگى به ما حمله مىكند؛ اما متأسفانه عدهاى اين را نفهميدند. بعضى صريح و بعضى هم در پرده گفتند فلانى به چه چيزى حمله مىكند؟! كدام تهاجم، چه تهاجمى؟! امروز بعد از گذشت چند سال، آدمهاى ديرفهم كم كم مىفهمند كه تهاجم فرهنگى يعنى چه! موج حملات فرهنگى دشمن كه ايمان جوانان را هدف قرار داده، حالا به چشمشان مىآيد و ابراز نگرانى مىكنند! مىبينند در همهى محيطهايى كه جوانان حضور دارند، دشمن مىخواهد جاپايى از خود به جا بگذارد و عقيدهى آنها را به انقلاب و دين و امام برگرداند؛ حتى عدهاى در اينكه اين ملت استقلال مىخواهد، خدشه مىكنند! يعنى درست همان خواست دشمن؛ يعنى تهاجم فرهنگى. مسؤولان كشور اين خودآگاهى را لازم دارند تا بدانند دشمن از كجا حمله مىكند. اگر فهميدند، بيدار خواهند بود. آنگاه شجاعت و تقوا و پاكدامنى آنها به كار اين ملت خواهد آمد.»[7]
ما باید طرح كلى دشمن را در مورد خودمان بدانيم
«اينكه ما بتوانيم طرح كلى دشمن را در مورد خودمان بدانيم، بخشى از توان دفاعى ماست؛ به اين مسأله توجه داشته باشيد. ندانستن اينكه دشمن چه در سر دارد و چه مىخواهد بكند، غفلتى است كه ممكن است ما را از امكان برخورد و دفاع محروم كند؛ ما بايد اين را كاملا بدانيم. از سالهاى هفتادوسه و هفتادوچهار بتدريج و به صورت روزافزون، مبارزهى اعتقادى – اخلاقى شروع شد. بنده همان وقت ها شروع اين مبارزه را احساس كردم. بحث تهاجم فرهنگى اى كه مطرح كرديم، ناشى از اين بخش قضيه بود. در كنار حركات عملى سياسى و اقتصادى و غيره، حقيقتا يك تهاجم در زمينهى مسائل فرهنگى و با ابزارهاى فرهنگى آغاز شد.»[8]
دستگاه های فرهنگی باید پاسخگو باشند، که برای مقابله با تهاجم فرهنگی چه کرده اند
«پاسخگويى بايد به معناى صحيح كلمه وجود داشته باشد. بايد دستگاههاى فرهنگى كشور – چه آنچه مربوط به دولت است، چه آنچه زيرمجموعه دولت نيست، مثل صدا و سيما – روشن كنند كه در مقابل تهاجم گستردهى فرهنگى دشمنان چه تدابيرى را براى اعتلا و بارور كردن فرهنگ اسلامى و انقلابى و عموميت بخشيدن به نقاط برجستهى آن بهكار بستهاند.» [9]
امروز برای مقابله با تهاجم فرهنگی نمىشود به همان روشهاى قديمى خودمان اكتفا كنيم
«عزيزان من! امروز تهاجم فرهنگى با استفاده از ابزارها و فناوريهاى جديد ارتباطى خيلى جدى است؛ صدها وسيله و راهرو اطلاعات به سمت فكر جوان و نوجوان ما وجود دارد؛ از انواع شيوههاى تلويزيونى و راديويى و رايانهاى و امثال اينها دارند استفاده مىكنند و همينطور به صورت انبوه، افكار و شبهههاى گوناگون را در آنها مىريزند. بايد در مقابل اينها ايستاد. امروز نمىشود به همان روشهاى قديمى خودمان اكتفا كنيم؛ البته كه جوان نمىآيد. جوان را بايد بشناسيد؛ فكر او را بايد بشناسيد؛ آنچه را كه به او هجوم آورده، بايد بشناسيد. تا ميكروب و بيمارى را نشناسيد كه علاج نمىتوان كرد. اينها همه ملايى مىخواهد. درس خواندن، مطالعه كردن و كار كردن، كه همهى اينها زير عنوان مهارتهاى دينى خلاصه مىشود.»[10]
بعضى چشم شان را می ببندند بر روی تهاجم فرهنگى؛ بعد هم كه قبول می کنند به دنبال بحث هاى ذهنى می روند!
«در باب تهاجم فرهنگى ما يك روزى گفتيم دارد تهاجم فرهنگى انجام مىگيرد. اين صحبت دوازده، سيزده سال قبل است. اگر از من مىخواستند كه تهاجم فرهنگى را نشان بدهم، من كه با چشم خودم كأنه دارم تهاجم فرهنگى را مىبينم، مىتوانستم موارد را نشان بدهم. در چندين سخنرانى نشان هم دادم؛ اما بعضي ها شروع كردند به انكار تهاجم فرهنگى! و گفتند: نه آقا، چنين چيزى وجود ندارد! بنده به ياد بنىصدر افتادم. در اول جنگ تحميلى عراق، دلسوزهاى محلى مىآمدند و مىگفتند عراقيها به خاك ما حمله كردند؛ به مرز ما نفوذ و تجاوز كردند. ما به بنى صدر مىگفتيم: رئيس جمهور! شما چه خبر داريد؟ مىگويند عراقي ها حمله كردند؛ مىگفت دروغ مىگويند؛ اين سپاه براى اينكه خودش امكانات دست و پا كند، اين حرفها را مىزند! آنها را متهم مىكردند. بعد هم به دهلران رفت – كه هنوز آن وقت دهلران را نگرفته بودند – ايستاد و مصاحبه كرد؛ گفت: من الان در دهلرانم؛ مىگويند عراقيها آمدهاند؛ عراقيها كجايند؟! از دهلران بيرون آمد و دو ساعت بعد دهلران به وسيلهى عراقيها تصرف شد. نمىشود كه واقعيات را با چشم روى هم گذاشتن انكار كرد.
پادشاه معاصر حافظ، شاه شيخ ابواسحاق – كه البته شاه بود، اما شيخ نبود؛ اسمش شيخ ابواسحاق است – يك جوان خوشگذران خوش قيافه بود كه از شعرهاى حافظ فهميده مىشود كه به او خيلى علاقه داشته، وقتى امير مبارزالدين آمده بود اطراف بيابانهاى شيراز اردو زده بود و داشت خودش را آمادهى حملهى به شيراز مىكرد، اين حاكم بدبخت شيراز كه غرق در عيش و نوش خودش بود، خبر نداشت، وزيرش هم جرئت نمىكرد به او چيزى بگويد. اگر چيزى مىگفتند، مىگفت شماها بيخود مىگوييد. وزيرش يك روز تدبيرى انديشيد و مثلا گفت: جناب اعلى حضرت مايل نيستيد كه در اين فصل بهار، بالاى پشت بام برويم و اين بيابان را نگاهى بكنيم و از اين سبزهى بيابان استفادهاى بكنيم؟ آن هم كه چنين آدمى بود، گفت: چرا؛ برويم. بالاى پشت بام قصر رفت، نگاه كرد و ديد در بيابان اردو زدهاند. گفت: اينها چيست؟ گفت: اردوى مبارزالدين كرمانى است؛ آمده پدر شما و همهى دربارتان را در بياورد. به اين بهانه و تدبير، وجود دشمن را به او نشان داد.
بعضى اينطورىاند؛ چشمشان را روى هم مىگذارند؛ گفتند تهاجم فرهنگى نيست. بعد كه قبول كردند تهاجم فرهنگى هست، به دنبال بحثهاى ذهنى رفتند! «تهاجم يعنى چه؟»، «فرهنگ يعنى چه؟»، «فرهنگى چه چيزهايى را شامل مىشود و چه چيزهايى را شامل نمىشود؟» ما به اينها چه كار داريم؟!
نقل مىكنند قديمها كه در يك شهرى، يك سينما درست كرده بودند؛ يك عدهاى رفتند پيش عالم شهر – كه آدم گوشهگيرى بود – تا وادارش كنند كه با اين سينما مخالفت كند. گفتند: آقا! در اين شهر سينما ساختهاند، شما يك اقدامى بكنيد. عالم يك فكرى كرد، گفت: حالا ببينيم اين سىنماست يا سىنماست يا سىنماست! كدام درست است؟! بنا كردند بحث نظرى كردن كه ضبط لفظ سينما را پيدا كنند! بنده طرفدار بحثهاى نظرى اين طورى نيستم كه برويم در آنها غرق بشويم؛ اما به هر حال بايد بحثهاى نظرى انجام بگيرد تا معلوم شود كه پيشرفت به چيست.»[11]
[1] حكم انتصاب حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی به عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی 1371/09/20
[2] بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار كارگران و فرهنگيان كشور، به مناسبت «روز كارگر» و «روز معلّم» 1372/02/15
[3] بيانات در ديدار صميمانه رهبر معظم انقلاب اسلامى با جوانان به مناسبت هفته جوان 1377/02/07
[4] بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 1379/11/27
[5] بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیركبیر 1379/12/22
[6] بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اعضاى مجلس خبرگان 1380/06/15
[7] بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اقشار مختلف مردم، به مناسبت 19 دى ماه، سالروز قيام مردم 1380/10/19
[8] بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتى 1382/02/22
[9] بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در صحن جامع رضوى مشهد مقدس 1383/01/02
[10] بیانات در جمع روحانیون استان سمنان 1385/08/17
[11] بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان 1385/08/18