بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّیقین
شاید برای بعضی این عبارت ثقیل باشد که کسی بگوید «من اصولگرای اصلاحطلبم». از دوستان و عزیزان اصولگرا و حزباللهیمان گرفته تا رفقا و عزیزان اصلاحطلبمان؛ شاید این عبارت را نپسندند؛ زیرا خطکشیهای سیاسی رایجشان را بر هم میزند.
اما بگذارید کمی صریح و صادقانه و به دور از تعارفات و رودربایستیهای متعارف و غیراصولی؛ چند نکته را در این ایام شهادت امام حسین (ع) با هم مرور کنیم و بعضی شاخصهای شیعه بودنمان را بررسی مجدد نماییم؛ باشد که از شیعیان واقعی شهیدِ غریب و مظلوم کربلا و یاوران پیامرسان غریب و اسیرش باشیم.
هدف امام حسین ع در نهضت عاشورا
امام حسین (ع) دلیل نهضت حسینی را چنین بیان کردهاند: «وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي»[1] یعنی: «و همانا من براى سركشى و خودپسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم [قیام نكردم]؛ و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن [كارها] در میان امت جدم قیام كردم و میخواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم و مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار مینمایم.»
پس هدف قیام و نهضت حسینی «اصلاحات»؛ ابزار آن «امربهمعروف و نهی از منکر» و اصول آن «سیره و سنت پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)» بوده است.
لذا به نظر میرسد میتوان بهدرستی نتیجه گرفت، شیعه امام حسین (ع) باید؛
- هدفش انجام اصلاحات در روشها، فرآیندها و ساختارها و در راستای اصلاح امور جامعه اسلامی و دستیابی به حیات طیبه؛ و
- ابزارش برای اصلاح امور، امربهمعروف و نهی از منکر با همه مراتبش؛ و
- اصولش کتاب و سنت باشد.
اما تعریف خلاصهای از اصولگرایی و اصلاحطلبی شیعی!
اصولگرای شیعی
اصولگرای شیعی کسی است که دارای اصولی است که مقید به عمل در چارچوب آن است و رعایت این اصول است که او را فردی منطقی، درستکار، با وجدان، مهربان، عاقل، پرتلاش و … مینماید. به عبارتی رسیدن به مقام انسان کامل و کسب فضائل اخلاقی نیازمند اصولی اعتقادی، اخلاقی و رفتاری است؛ که دین مبین اسلام بر اساس کتاب و سنت؛ برای آن فقه اکبر (اعتقادات)، فقه اوسط (اخلاقیات) و فقه اصغر (احکام شرعی) را ارائه نموده است.
و البته «نقطهی مقابل اصولگرا، آدم بی اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب میکند که بشدت ضد سرمایهگذاری و سرمایهداری حرکت کند، یک روز هم منافعش یا فضا ایجاب میکند که طرفدار سرسخت سرمایهداری شود؛ حتّی به شکل وابسته و نابابش!»[2]
اصلاحطلب شیعی
اصلاحطلب شیعی کسی است که همواره به دنبال بهبود روشها، فرآیندها و ساختارها، برای اصلاح شرایط و شاخصها زندگی در جامعه اسلامی است؛ و دائماً به دنبال بهینهسازی وضعیت جامعه و بهرهوری در تکتک اجزای سیستم و نظام اسلامی است.
و این امری بدیهی است وقتی در روشها اشتباه و نقص وجود دارد و نتیجه آنها مطلوب یک جامعه شیعی نیست، باید آنها را اصلاح کنیم. همانطور که امام صادق (ع) میفرمایند، شیعه نباید دو روزش مثل هم باشد و همواره فردایش باید بهتر از امروزش باشد[3]؛ و این امر ممکن نیست مگر با اصلاحطلبی.
و البته «نقطهی مقابل اصلاحطلبی، افساد است.»[4] و اگر کسی بدون توجه به اصول عمل نماید، به معصیت میافتد و قطعاً با ابزار معصیت نمیتوان به اصلاحات رسید.[5]
جمعبندی
بنابراین به نظر میرسد اصلاحطلبی بدون اصول و اصولگرایی بدون اصلاحات، روشی متدینانه، شیعی و مبتنی بر دین نیست. لذا همه انقلابیون متدین و وفادار به اصول انقلاب و اسلام و راه امام باید هم اصولگرا باشند و هم اصلاحطلب.
به عبارتی یک فرد شیعی باید وفادار و پایبند به اصول و مبانی معرفتی، اعتقادی، اخلاقی و رفتاری برخاسته از اسلام و مصلحی هوشمند در روشها و تکنیکها برای روز به روز نو شوندگی و پیشرفت و تعالی بهسوی حیات طیبه، انسان کامل و جامعه متعالی باشد.
از سوی دیگر باید مراقب باشیم که جای این تعبیرات عوض نشود؛ یعنی ما در اصول، ارزشها و مبانی باید استقامت کنیم و در روشها نباید صلبیت و تعصب و مقاومت بیجا در مقابل اصلاح آنها بنماییم.
در نگاه استراتژیک (رسالت، ارزشها، اهداف، سیاستها، استراتژیها و …) نیز چنین ادبیاتی رایج و حاکم است؛ که بعضی از عناصر آن ثابت و بعضی متغیرند؛ که در اینجا قصد ورود به آن را ندارم.
پس بیایید همه یک اصولگرای اصلاح طلب باشیم!
————————————————-
[1] بحار الأنوار (ط – بيروت) / ج44 / 329 / باب 37 ص: 310
[2] بیانات رهبری در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان-19/02/1384
[3] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: «مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ كَانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ خَيْرَهُمَا فَهُوَ مَغْبُوطٌ وَ مَنْ كَانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ يَرَ الزِّيَادَةَ فِي نَفْسِهِ فَهُوَ إِلَى النُّقْصَانِ وَ مَنْ كَانَ إِلَى النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْحَيَاةِ.» امام صادق (ع) می فرمایند: هر كس كه (كردار نيك) دو روزش برابر باشد مغبون گشته است و كسى كه پايان دو روزش بهترين لحظات آن دو روزش باشد همه آرزوى او را كشند و بر او رشك برند، شخص كه آخر دو روزش بدترين اوقات آن دو روز باشد، از نيكى و رحمت خدا دور شده است؛ و آن كس كه بهتر شدنى در خود نبيند، پس او رو به كاهش نهاده و كسى كه رو به كاهش باشد، مرگ برايش از زندگانى بهتر است.
[4] بیانات رهبری در دیدار جمعی از دانشجویان استان کرمان-19/02/1384
[5] حضرت حسين بن على عليهما السّلام: «من حاول امرا بمعصية اللَّه كان افوت لما يرجو و اسرع لما يحذر» یعنی: «كسى كه از راه گناه از پى كارى برخيزد اميدش بيشتر فوت مىشود و از آنچه ميترسد سريعتر بآن مبتلا ميگردد» – الحديث-روايات تربيتى، جلد 1، ص 248
البته باید گفت که برای پیشرفت در مسائل مختلف به حزب نیازمندیم.
البته باید گفت که برای پیشرفت در مسائل مختلف به حزب نیازمندیم.
این مطلب نافی موضوع حزب نیست
این دو موضوع دو تفکر است نه دو حزب
بحث این است که این دو دوتفکر ناقص اند اگر روی دیگر سکه را نبینند
سلام.
درسته، ولی بالاخره اگه توی کشور حزب نباشه که رقابت و در نتیجه پیشرفت حاصل نمی شه.
سلام.
درسته، ولی بالاخره اگه توی کشور حزب نباشه که رقابت و در نتیجه پیشرفت حاصل نمی شه.
سلام. خب این ایدهی خیلی جالبیه. به نظرم این رو در سایتهای دیگه هم مطرح کنین تا این نوع تفکّر گسترش پیدا کنه.
سلام. خب این ایدهی خیلی جالبیه. به نظرم این رو در سایتهای دیگه هم مطرح کنین تا این نوع تفکّر گسترش پیدا کنه.