خلاصه اهم بيانات در ديدار اعضای شوراى عالى انقلاب فرهنگى
مقام معظّم رهبری (مدظلّه العالی) در تاریخ 19/09/1392 دیداری با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتند، که در ادامه خلاصه ای از اهم این موارد را بدون ارائه هر گونه تحلیلی ملاحظه می نمایید.
انشاء الله در آینده نزدیک، تحلیلی بر این فرمایشات و عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی خواهیم داشت.
.
.
از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه به شما توفيق بدهد و كمك كند. هم احتياج داريم به كمك الهى و هدايت الهى در رسيدن به انديشهى درست، هم احتياج داريم به كمك پروردگار در زمينهى توانايى بر اجراى آنچه درست ميدانيم و تصميم ميگيريم. بايستى توسّل كرد، توجّه كرد به خداى متعال و از خدا كمك خواست.
.
شما مردان فرهنگيد؛ …. لكن اهتمام ويژهى شما را در برجسته كردن اين موضوع ميطلبيم. چون شما هرجا هستيد، بحمدالله همهتان جايگاهى براى گفتن و تأثيرگذارى داريد و منبرهايى در اختيار شما هست؛ از اينها استفاده كنيد براى اينكه در جامعه و در چشم نخبگان كشور مسئلهى فرهنگ را در جايگاه واقعى و شايستهى خود بنشانيد؛ اين خيلى مهم است..
فرهنگ حاشيه و ذيلِ اقتصاد نيست، حاشيه و ذيلِ سياست نيست، اقتصاد و سياست حاشيه و ذيل بر فرهنگند؛ به اين بايد توجّه كرد..
فرهنگ، برنامهريزى هم لازم دارد؛ نبايد انتظار داشت كه فرهنگ كشور – چه فرهنگ عمومى؛ چه فرهنگ نخبگانى، دانشگاهها و غيره و غيره – به خودىِ خود خوب بشوند و پيش بروند؛ نه، اين برنامهريزى ميخواهد. حالا مسئلهى نظارت و رصد و اين چيزها را عرض خواهيمكرد؛ نميشود مسئولين كشور مسئوليّتى احساس نكنند در زمينهى هدايت فرهنگى جامعه. همانطور كه اشاره كردند آقاى رئيس جمهور[1]، دولت و مسئولان موظّفند كه توجّه كنند به جريان عمومى فرهنگ جامعه؛ ببينند كجا داريم ميرويم، چه دارد اتّفاق مىافتد، چه چيزى در انتظار ما است؛ اگر چنانچه مزاحماتى وجود دارد، آنها را برطرف كنند؛ جلوى موانع را، عناصر مخرّب را، عناصر مفسد را بگيرند.
.
معارضهى با مزاحمات فرهنگى هيچ منافاتى ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگى؛ اين نكتهى بسيار مهمّى است..
يكى از وظايف نظارتى و مراقبتى دستگاه حكومت اين است كه متوجّه مزاحمها باشد..
بنابراين ما مسئوليّت شرعى داريم، مسئوليّت قانونى داريم در قبال فرهنگ كشور و فرهنگ عمومى كشور..
و البتّه مىبينيم در بعضى از مطبوعات، نوشتهها، گفتهها، بعضىها با عنوان [كردن] “دين دولتى” و “فرهنگ دولتى” ميخواهند نظارت دولت را محدود كنند و تخريب كنند و بهاصطلاح يك اَنگ غلطى و مخالفتى به آن بزنند كه آقا، اينها ميخواهند دين را دولتى كنند، فرهنگ را دولتى كنند! اين حرفها يعنى چه؟ دولت دينى با دين دولتى هيچ فرقى ندارد. دولت جزو مردم است؛ دين دولتى يعنى دين مردمى؛ همان دينى كه مردم دارند، دولت هم همان دين را دارد. دولت، وظيفه براى ترويجِ بيشتر [دين] دارد. هر كسى هر توانى كه دارد، بايد خرج كند؛ يك روحانى بايد توانش را خرج كند؛ يك دانشگاهى بايد توان خودش را صرف كند؛ يك انسانى كه داراى يك منبرى است، داراى يك حوزهى نفوذى است در تأثيرگذارى روى مردم، بايد توان خودش را خرج كند. از همهى اينها پرتوانتر هم دستگاه حكومت يك كشور است؛ خب، طبعاً بايد توان خودش را صرف كند در راه ترويج فضائل و جلوگيرى از آنچه مزاحم رشد فضائل است. پس بنابراين فرهنگ جامعه متولّى ميخواهد؛ مثل اقتصاد..
ورود دستگاه حكومت به مسئلهى فرهنگ به معناى سلب فعّاليّت مردم نيست. همانطور كه آقاى دكتر روحانى بدرستى اشاره كردند[2]، فرهنگ به مردم متّكى است؛ اين همه مجالس عزادارى، اين همه مجالس سخنرانى، اين همه انجمنهاى ادبى، اين همه انجمنهاى علمى، اينها را اصلاً كِى دولتها ميتوانند بهوجود بياورند؟ كجا ممكن است؟ اين همه نمازهاى جماعت، اين همه كارهاى گوناگون فرهنگى كه در سطح كشور انجام ميگيرد، اگر فرض كنيم دولتها بخواهند هم اين كارها را انجام بدهند، نميتوانند انجام بدهند؛ كار مردم است. امّا اين موجب نميشود كه اگر شما يكجا ديديد كه فرض بفرماييد يك حركتى دارد در همين كارهاى مردمى انجام ميگيرد كه داراى آسيب اجتماعى است، داخل نشويد و بگوييد من دخالت نميكنم؛ نه، اينجا لازم است دخالت بشود، هدايت بشود، كار بشود..
حالا بعضى اوقات انسان نگاه ميكند، میبيند متأسّفانه در بعضى از حرفهاى آدمهايى كه مسئوليّتى هم ندارند در دستگاهها و مانند اينها، بعضى غير مسئولانه گاهى حرف ميزنند؛ نگاه ميكنند به ادّعاهايى كه در كشورهاى غربى هست در مورد آزادىهاى فرهنگى و فلان؛ درحالىكه اينجورى نيست..
غربىها اصرارشان و مقاومتشان برروى ارزشهاى فرهنگى خودشان از ما كمتر نيست و بيشتر هم هست؛ از ما بيشتر است. فرض بفرماييد رسم و فرهنگ فلان كشور اين است كه حتماً بايد در مجلس ميهمانىِ رئيس جمهور، مشروب مشخّصى مصرف بشود. اگر چنانچه يك رئيس جمهورى بگويد كه من حاضر نيستم، اصلاً مجلس را منتفى ميكنند؛ اصلاً مجلس ميهمانى را برگزار نميكنند؛ كه اين اتّفاق افتاده ديگر، اين را ما در زمان حيات خودمان و زندگى خودمان [ديديم]؛ شماها هم شايد همهتان يا بيشترتان ميدانيد، اطّلاع داريد. اگر كسى فرض بفرماييد كراوات نزند، بخواهد وارد يك مجلس رسمى بشود، ميگويند اين خلافپروتُكل است، نميشود؛ بايد حتماً شما يا پاپيون بزنيد يا كراوات بزنيد! خب اينها چيست؟ اينها همان فرهنگ است ديگر؛ اينقدر متعصّبند، اينقدر پايبندند..
مسئلهى اختلاط زن و مرد كه اسمش را گذاشتند تساوى – كه متأسّفانه تساوى نيست، اختلاط زن و مرد است؛ اختلاط مضر و بشدّت زهرآگينى است كه وجود دارد و امروز جوامع را و بيشتر از همه هم خود جوامع غربى را مبتلا كرده و حالا انديشمندانشان فهميدهاند كه اين مسير يك مسيرى است كه اصلاً پايان ندارد؛ … ما چرا بر سرِ فرهنگ خودمان پافشارى نكنيم؟
شوراى عالى انقلاب فرهنگى يكى از آن ابتكارات واقعاً بابركت امام بزرگوار بود. اوّل ستاد انقلاب فرهنگى بود، بعد مسئلهى شوراى انقلاب فرهنگى كه به ايشان پيشنهاد شد، بدون هيچ گونه لِمَوبمَاى[3] پذيرفتند و حكم مستحكمى دادند. بعد من از ايشان – رئيس جمهور بودم – سؤال كردم مصوّبات ما [قانون باشد]، ايشان گفتند بايستى به مصوّبات عمل بشود[4]؛ يعنى حكم قانون به مصوّبات دادند. يكى از آن كارهاى مهمّ امام بزرگوار اين بود.
.
و بدرستى آقاى دكتر روحانى گفتند كه اينجا عالىترين مركز و بهترين مركز است؛ يعنى واقعاً هيچ دولتى از يك چنين مجموعهاى بىنياز نيست كه خب بحمدالله سرمايهى بزرگى است. بزرگترين دارايى اين شورا هم شما اعضاى محترم آن هستيد؛ يعنى واقعاً اين مجموعهاى كه تشكيل شده – چه اعضاى حقيقى، چه اعضاى حقوقى – بهترين مجموعه است كه اينجا هستند..
اين شورا موجب ميشود كه مسئلهى فرهنگ كشور تابع زير و بالا شدن جريانات سياسى و جناحهاى سياسى نباشد. اين خيلى مهم است [كه] از روزمرّگى نجات پيدا كند. … اين موجب اين است كه حركت فرهنگى يك كشور، يك ثباتى داشته باشد..
اعضاى شورا بايستى اين شورا را باور كنند؛ باور كنيد كه اينجا قرارگاه مركزى فرهنگى كشور است؛ باور كنيد كه اينجا فرماندهى مسائل عمدهى فرهنگى كشور و سياستگذارى كشور را بر عهده دارد؛ اعضا بايستى به اين توجّه كنند.
.
حضور مستمر، چه حضور اعضا بهطور استمرار، چه حضور خود شورا، يعنى شورا تعطيلبردار نيست..
[در مورد] مصوّبات؛ بله، من هم كاملاً اعتقادم بر همين است كه به كلّيّات و مسائل اهمّ، مسائل بنيانى و زيرساختى بايد پرداخته بشود؛ همچنان كه در اين چند سال اخير بخصوص به اين معنا توجّه شده..
حالا سازوكارى براى ضمانت اجرا تدوين ميكنيد، فبهاونعمة؛ اگر فرض كنيم كه يك سازوكار خاصّى هم براى ضمانت اجراى مصوّباتِ اينجا تدوين نميشود، خودِ حضور رئيس جمهور و رئيس قوّهى مقنّنه براى قانونگذارى – آنجاهايى كه احتياج به قانونگذارى است – و وزراى محترم و مسئولان دستگاههاى ذىربط، بايد به معناى ضمانت اجرا باشد؛ … دستگاههاى اجرايى هر كدام به سهم خودشان بايستى اهتمام داشته باشند به اينكه اين انجام بگيرد؛ … وزير محترم آموزش و پرورش خود را متعهّد بدانند كه اين را عملى كنند و اجرايى كنند؛ … معاونت محترم رئيس جمهور بايستى تعقيب كنند؛ و خلاصه بايد خود اعضا و دستگاههاى فرهنگى قبول كنند و باور داشته باشند كه ما اين جايگاه را بهعنوان يك قرارگاه مركزى [قرار داديم]..
تعبير “قرارگاه” ممكن است به بعضى گوشها سنگين بيايد – قرارگاه يك اصطلاح جنگى است، اصطلاح نظامى است – و بگويند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامى است، شما در مسائل فرهنگى هم فكر نظامى را رها نميكنيد! واقع قضيّه اين است كه كارزار فرهنگى از كارزار نظامى اگر مهمتر نباشد و اگر خطرناكتر نباشد، كمتر نيست؛ اين را بدانيد؛ يعنى ميدانيد هم شما، واقعاً يك ميدان كارزار است اينجا.
و بخصوص در قرارگاههاى نظامى اينجورى است؛ قرارگاه مسئوليّت اجراى مستقيم به معناى اينكه يك واحدى متعلّق او باشد، ندارد؛ امّا واحدها در اختيار او قرار ميگيرند، به تعبير نظامى در كنترل عمليّاتىِ او قرار ميگيرند. وقتى ما يك قرارگاه نظامى تشكيل ميدهيم، فرض بفرماييد سپاه ميگويد اين يگانهاى من در كنترل عمليّاتى آن تشكيلات [هستند]، پشتيبانى اين يگان، متعلّق به آن سازمان است – يا ارتش، يا سپاه، يا هر دستگاه ديگر – امّا بهكارگيرى اين و هدايت اين، به عهدهى قرارگاه است؛ يعنى يك چنين حالتى را در اينجا بايستى توجّه داشت.
.
بههرحال اين اسنادى را كه تهيّه كرديد – كه اسناد بسيار خوبى است و من چند مورد را اسم آوردم و البتّه بيش از اينها است؛ چندين سند ديگر هم تدوين شده – جدّى بگيريد و اينجور هم نباشد كه مثلاً فرض كنيد كه يك سندى را كه مربوط به دستگاه آموزش عالى است، يا مربوط به وزارت بهداشت است، يا مربوط به آموزش و پرورش است، يا مربوط به وزارت ارشاد است، شورا تدوين كند، تصويب كند، بسپارد به آن دستگاه و بكشد كنار؛ نه، اين مصلحت نيست. بايستى نظارت خودش را بر كيفيّت اجرا، بر اجرايى شدن آن ادامه بدهد؛ حالا يا تا پايان كار، يا لااقل تا وقتى كه اين كار به جريان بيفتد و ببينند كه دارد اجرا ميشود. بنابراين اينجا هم مسئوليّت شورا در مورد ضمانت اجرا بهنظر ما زياد است..
ما چند سال قبل از اين بحث تهاجم فرهنگى را مطرح كرديم؛ بعضىها اصل تهاجم را منكر شدند؛ گفتند چه تهاجمى؟ بعد يواش يواش ديدند كه نه [فقط] ما ميگوييم، خيلى از كشورهاى غيرغربى هم مسئلهى تهاجم فرهنگى را مطرح ميكنند و ميگويند غربىها به ما تهاجم فرهنگى كردند؛ بعد ديدند كه خود اروپايىها هم ميگويند آمريكا به ما تهاجم فرهنگى كرده! لابد ديدهايد، خواندهايد كه [گفتند] فيلمهاى آمريكايى، كتابهاى آمريكايى چه تهاجم فرهنگىاى به ما كردهاند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثير قرار ميدهند. بعد بالاخره به بركت قبول ديگران، اين حرف ما هم مورد قبول خيلى از كسانى كه قبول نميكردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگى يك واقعيّتى است..
صدها – حالا من كه ميگويم صدها، ميشود گفت هزارها؛ منتها حالا بنده چون يكخرده در زمينههاى آمارى دلم ميخواهد احتياط كنم، ميگويم صدها – رسانهى صوتى، تصويرى، اينترنتى، مكتوب در دنيا دارند كار ميكنند با هدف ايران! با هدف ايران! نه اينكه دارند كار خودشان را ميكنند. يكوقت هست كه فرض كنيد راديوى فلان كشور يا تلويزيون فلان كشور يك كارى دارد براى خودش ميكند؛ اين نيست، اصلاً هدف اينجا است؛ با زبان فارسى [برنامه ميسازند]؛ آن را با وقت استفادهى فارسىزبان يا عنصر ايرانى تطبيق ميكنند؛ مسائل ما را رصد ميكنند و بر طبق آن مسائل، موضوعات و محتوا براى رسانهى خودشان تهيّه ميكنند؛ يعنى كاملاً واضح است كه هدف اينجا است. خودشان هم ميگويند، انكار هم نميكنند..
بنابراين تهاجم فرهنگى يك حقيقتى است كه وجود دارد؛ ميخواهند برروى ذهن ملّت ما و برروى رفتار ملّت ما – جوان، نوجوان، حتّى كودك – اثرگذارى كنند..
اين بازيهاى اينترنتى از جملهى همين است؛ اين اسباببازىهايى كه وارد كشور ميشود از جملهى همين است كه من چقدر سر قضيّهى توليد اسباببازى داخلىِ معنىدار و جذّاب حرص خوردم با بعضى از مسئولين اين كار كه اين كار را دنبال بكنند..
مرد عنكبوتى را بچّهى ما ميشناسد، بتمن را بچّهى ما ميشناسد. ده بيست فيلم درست كردهاند، اين فيلم را آنجا ديده، بعد كه ميبيند همان عروسكى كه در فيلم داشت كار ميكرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش ميگويد اين را براى من بخريد؛ عروسك را میشناسد؛ اين پيوست فرهنگى [است]. شما بايستى اين عروسك را كه ساختيد، در كنار ساخت عروسك، ده بيست فيلم كودك درست ميكرديد براى اينكه اين عروسك معرّفى بشود پيش بچّهها؛ بعد كه معرّفى شد، آنوقت خودشان ميخرند، [ولى] وقتى معرّفى نشد، بازار ندارد و ورشكست ميشود؛ و ورشكست شد. يعنى يك چنين دقّتهايى را بايست كرد. بههرحال اين تهاجم فرهنگى به اين شكل يك واقعيّتى است..
همهى كتابهاى آموزش كه خيلى هم با شيوههاى جديد و خوبى اين كتابهاى آموزش زبان انگليسى تدوين شده، منتقلكنندهى سبك زندگى غربى است، سبك زندگى انگليسى است. خب اين بچّهى ما، اين نوجوان ما و جوان ما [كه] اين را ميخواند، فقط زبان ياد نميگيرد؛ حتّى ممكن است آن زبان يادش برود، امّا آنچه بيشتر در او اثر ميگذارد آن تأثير و انطباعى [است] كه بر اثر خواندن اين كتاب از سبك زندگى غربى در وجود او بهوجود مىآيد؛ اين از بين نمىرود؛ اين كارها را دارند ميكنند..
يكى از كارهاى ما توليد كتاب است، ترجمهى كتاب [است]. شما نگاه كنيد ببينيد در دنيا چه چيزهايى منتشر ميشود كه دانستن آن براى جوان ايرانى لازم است؛ ترجمه كنيد، پول بدهيد ترجمه كنند..
من عرض ميكنم ما در برخورد با مسائل تهاجمى، پديده را در اوّل ورود، حتّى قبل از ورود بايد بشناسيم. … دير جنبيدن، دير فهميدن، دير به فكر علاج افتادن، اين اشكالات را دارد كه بعد شما دچار مشكلاتى ميشويد كه نميتوانيد با آنها مواجه بشويد..
پس من نميگويم كه فقط موضع دفاعى داشته باشيم – البتّه وقتى تهاجم هست، انسان بايد دفاع كند؛ شكّى نيست – توصيهى من فقط موضع دفاعى نيست؛ امّا موضع اثباتى، موضع تهاجمى، موضع حركت صحيح بايد داشته باشيم. بههرحال در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترين كار، انفعال است؛ زشتترين كار، انفعال است؛ خسارتبارترين كار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نبايد ما را منفعل بكند؛ حدّاكثر اين است كه بگوييم خيلى خب، ما در مقابل اين نميتوانيم يك حركتى انجام بدهيم، امّا منفعل هم نميشويم. منفعل شدن و پذيرفتن تهاجم دشمن، خطايى است كه بايستى از آن پرهيز كرد..
نگذاريد دانشگاه جولانگاه حركتهاى سياسى بشود. اينكه ما جوان را بهعنوان يك موتور محرّك تحوّلات سياسى بپذيريم، حرف من است..
نگذاريد اين “ميتوانيم” تبديل بشود به عكس آن. گفتند ما ميتوانيم به قلّههاى رفيع علمى برسيم؛ ميتوانيم مرجع علمى جهان بشويم؛ ميتوانيم خودمان را از حقارت علمى نجات بدهيم، كه امروز نجات دادند و دشمنان ما، مخالفين ما دارند اعتراف ميكنند كه ايران به دانش دست يافته؛ نه فقط در زمينهى هستهاى، در زمينههاى ديگر هم همين را دارند ميگويند و اعتراف ميكنند. اين “ميتوانيم” را كه در روح اين جوانهاى ما دارد جَوَلان ميكند، نگذاريد از بين برود؛ شما هم بگوييد ميتوانيم و دنبال كنيد اين ميتوانيم را.ما ميتوانيم تمدّن نوين اسلامى را برپا كنيم و دنيايى بسازيم كه سرشار باشد از معنويّت و با كمك معنويّت و هدايت معنويّت راه برود؛ اين كارها را ميتوانيم انجام بدهيم، كه به توفيق الهى هم [اين كار را] ميكنيم..
من خيلى نگران زبان فارسىام؛ خيلى نگرانم. سالها پيش ما در اين زمينه كار كرديم، اقدام كرديم، جمع كرديم كسانى را دُور هم بنشينند. من ميبينم كار درستى در اين زمينه انجام نميگيرد و تهاجم به زبان زياد است. همينطور دارند اصطلاحات خارجى [بهكار ميبرند]. ننگش ميكند كسى كه فلان تعبير فرنگى را به كار نبرد و به جايش يك تعبير فارسى يا عربى به كار ببرد؛ ننگشان ميكند. اين خيلى چيز بدى است؛ اين جزو اجزاء فرهنگ عمومى است كه بايد با اين مبارزه كرد. … اسم فارسى را با خطّ لاتين مينويسند! خب چرا؟.
روى كيف بچّههاى دبستانى چه لزومى دارد كه يك تعبير فرنگى نوشته بشود؟ روى اسباب بازىها همينجور؛ من واقعاً حيرت ميكنم. اين جزو چيزهايى است كه شما خيلى دربارهاش مسئوليّت داريد..
مسئلهى علوم انسانى هم مسئلهى ديگرى است كه خيلى مهم است. … به نظر بنده اساسىترين كار هم اين است كه مبناى علمى و فلسفىِ تحوّل علوم انسانى بايد تدوين بشود؛ اين كار اساسى و كار اوّلى است كه بايستى انجام بگيرد. اين هم اين مسئله..
مسئلهى آسيبهاى اجتماعى و علل فرهنگى آن است؛ كه من اشاره كردم به مسئلهى طلاق، مسئلهى موادّ مخدّر، فسادهاى مالى، مسئلهى جنايت. خب يكى از همين تأثيرات تهاجم فرهنگى دشمنان، افزايش سرقت مسلّحانه از بانكها است؛ اين را اوّل ما در فيلمها ديديم – قابل توجّه جناب آقاى ضرغامى[5]- كه حمله ميكنند؛ حالا عين همان قضايا، اينجا دارد اتّفاق مىافتد؛ خب ياد ميگيرند ديگر. ما بايد اين را بدانيم چهكار داريم ميكنيم. يعنى واقعاً اين آسيبها را بفهميم..
يكى از خطراتى كه وقتى انسان درست به عمق آن فكر ميكند، تن او ميلرزد، اين مسئلهى جمعيّت است؛ … مسئلهى جمعيّت را جدّى بگيريد؛ جمعيّت جوان كشور دارد كاهش پيدا ميكند. يك جايى خواهيم رسيد كه ديگر قابل علاج نيست..
ياد كنيم از مرحوم آقاى دكتر حبيبى كه جلسهى قبلى كه اينجا ما دُور هم جمع شديم، آقاى دكتر حبيبى – با اينكه كسالت داشتند و مريض بودند – شركت كردند كه من از ايشان تشكّر كردم.
.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=24721
[1] اشارهى رئيس جمهور به نياز شورا به داشتن بخش پايش و نظارت در امر فرهنگ
[2] اشارهى رئيس جمهور به لزوم مشاركت مردم در مسألهى فرهنگ.
[3] كنايه از سؤال و جواب
[4] نامهى امام خمينى(ره) به رئيس شوراى عالى انقلاب فرهنگى دربارهى اجراى مصوّبات آن شورا (۱۳۶۳/۱۲/۶)
[5] رئيس سازمان صدا و سيما در ديدار حضور داشت
دقیق است