چه کسی زنگوله را بر گردن گربه بیندازد. عبید زاکانی داستان جالبی دارد، که یکی از مفاهیم و نکات اصلی در نظام سازی و طراحی سیستم به حساب می آید.
مضمون کلی داستان چنین است که، روزگاري بود که مثل روزگار ما ، گربه ها دشمن موشها بودند و هرجا موشي به چنگشان مي افتاد ، به دندان مي گرفتند و مي خوردند . در آن روزگار ، تعداد زيادي موش در خانه اي بزرگ لانه کرده بودند . در آن خانه ، گربه اي قوي نيز زندگي مي کرد . زندگي براي موشها بسيار سخت و مرگ آور شده بود . هيچ موشي از ترس گربه صاحبخانه ، جرئت نداشت سر از لانه بيرون بياورد ، چون بلافاصله خوراک گربه مي شد .
يک شب موشها با ناراحتي و نااميدي دور هم جمع شدند تا تصميمي بگيرند و براي گرفتاري و مشکل شان راه حلي پيدا کنند . يکي گفت بهتر است که از اينجا برويم . يکي ديگر گفت همه با هم به گربه حمله کنيم . يکي ديگر گفت با گربه ها وارد مذاکره بشويم و … . خلاصه هرکسي راه حلي مي داد ، راه حل هايي که مشکلشان را حل نمي کرد . يکي از موش ها گفت : «ما زرنگيم و تند مي دويم . اگر زودتر از آمدن گربه خبردار شويم ، مي توانيم با سرعت فرار کنيم.»
موش ديگري گفت : “منظورت چيست ؟ ما چطوري مي توانيم از آمدن گربه ، زودتر از آنکه به چنگش بيفتيم خبردار شويم ؟ “
موش فکري کرد و گفت : ” ما براي اين کار به يک زنگوله نياز داريم . ” يکي از موش ها گفت : ” زنگوله براي چه ؟ ” موش گفت : ” اگر يک زنگوله داشتيم ، آن را به گردن گربه مي انداختيم . آنوقت اگر گربه راه برود ، صداي زنگ بلند مي شود و ما زودتر از آنکه به چنگش بيفتيم ، با شنيدن صداي زنگ مي فهميم که گربه نزديک مي شود . به اين ترتيب مي توانيم فرار کنيم و جان سالم به در ببريم .
موش ها راه حل دوست خود را پسنديدند . از آن پس ، فکر همه اين شده بود که زنگوله اي به دست بياورند . يکي از موش ها گفت : ” من گردن بزغاله صاحب خانه زنگوله اي ديده ام . اگر امشب بيدار بمانيم ، مي توانيم زماني که گربه خواب است ، برويم و بند زنگوله را با دندان پاره کنيم و آن را براي خودمان به اينجا بياوريم . ” همه پذيرفتند و به اين وسيله زنگوله را به دست آوردند . بندي از داخل حلقه زنگوله رد کردند و آن را براي انداختن به گردن گربه آماده کردند . زنگوله که آماده شد ، تازه به اين فکر افتادند که چه کسي زنگوله را به گردن گربه بيندازد . در اين موقع ، موش پير گفت : ” موشي که اين پيشنهاد عجيب را داده است ، خودش بايد برود و زنگوله را به گردن گربه بيندازد . “
موشي که اين پيشنهاد را داده بود ، اصلاً دلش نمي خواست اين مأموريت پرخطر را انجام دهد ، اما تصميم موش پير بايد اجرا مي شد . همه با اشک و آه ، زنگوله و بندش را به موش دادند و تا در لانه بدرقه اش کردند.
ديگر هيچيک از موش ها ، موشي را که براي انداختن زنگوله به گردن گربه رفته بود ،نديد . هيچکس هم صداي زنگوله اي را که به گردن گربه اي انداخته شده باشد نشنيد .
…………………………………….
لذا در امر طراحی سیستم، موضوع امکان پذیری اجرا و توجه به شرایط محیطی بسیار مهم است. چرا که اگر امکان اجرا به هر دلیلی میسر نشود، مثل این است که هیچ کاری نشده است. بنابراین در طراحی سیستم باید به گونه عمل نمود، که امکان پیاده سازی آن (در یک گام و یا چند مرحله) وجود داشته باشد.